http://eslampajoheshha.nashriyat.ir/node/102
خَيرُ الرِّجالِ مِن اُمَّتىَ الَّذينَ لا يَتَطاوَلُونَ عَلى أَهليهِم و َيَحِنُّونَ عَلَيهِم و َلا يَظلِمُونَهُم؛
بهترين مردان امّت من كسانى هستند كه نسبت به خانواده خود خشن نباشند و
اهانت نكنند و دلسوزشان باشند و به آنان ظلم نكنند.
منبع: مكارم الأخلاق ص 216
الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِيَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُم
مرد، سرپرست خانواده است و درباره آنان از او سئوال مى شود و زن، سرپرست
خانه شوهرش و فرزندان اوست و درباره آنان از وى سئوال مى شود.
مجموعه ورام ج1 ، ص6
حسادت و غیرت یکدیگر را تحریک نکنید!
من همیشه به مردهای جوان توصیه میکنم،
که شما در معاشرت با نامحرم و حتی محارم کاری نکنید
و حرفی نزنید که زنانِ خود را وادار به حسادت کنید .
به دختران جوان هم سفارش میکنم، که در برخورد با
مردهای بیگانه، کاری نکنید و حرفی نزنید که حسّ حسادت
و غیرت شوهرانشان را تحریک نمایند. این حسادتها بدبینی
میآورد و پایههای محبّت را سُست میکند و از ریشه میسوزاند.
سخنان حضرت آقا خامنه ای . خطبهی عقد مورخهی 10/9/1379
آسیب شناسی خانواده
امروزه آسیبهای اجتماعی به عنوان یک تهدید جدّی سلامت روحی و روانی افراد جامعه به ویژه کودکان و نوجوانان و جوانان را با خطر مواجه ساخته است.
مسائلی از قبیل اعتیاد، فرار از خانه، خشونت، انزوای اجتماعی، ناهنجاریهای رفتاری و ناامیدی، را از جمله نتایج آسیبها و مشکلات اجتماعی عصر حاضر میتوان شمرد.
با بررسی آسیبشناسی خانواده در دنیا آشکار میشود که در دوران شکوفایی دانش، تکنولوژی و صنعت، استحکام و کانون گرم خانواده کمتر مورد توجه قرار گرفته و ضربات شکنندهای را به جامعه بشری وارد نموده و رعایت نکردن اصول و مبانی صحیح زندگی، باعث فساد و جنایت در جامعه شده است. خانواده، کوچکترین نهاد اجتماعى است که اساس و زیرساخت واحدهاى بزرگتر به شمار میرود. میزان موفقیت و سهمى که افراد براى ایفاى نقش در واحدهاى بزرگ اجتماعى ایفا میکنند بستگى تام به نحوه رشد و تربیت و شکوفایى استعدادهاى آنها در کانون مقدس خانواده دارد.
الف. مفهوم آسیبشناسى
آسیبشناسى در معناى اصطلاحى به «شاخهاى از دانش اطلاق میشود که هدف آن شناخت بیماریهاى روانى، فردى و اجتماعى و نحوه تکوین، رشد و دگرگونى آنان است».[1]
ب: نقش خانواده در شکلگیری پیامدهای آسیبزای اجتماعی
خانواده در مسیر دستیابى به اهداف خود همانند سایر پدیدههاى هستى با عوامل و موانع گوناگونى مواجه است که برخى از آنها باعث انحراف یا مانع دستیابى آن به اهداف عالی و مقدس میشود و به خانواده آسیب میرساند. و وقتی به خانواده آسیب رساند، حضور افراد این خانواده در جامعه برای معاشرتو زندگی اجتماعی آسیبی به پیشرفت و آرامش جامعه وارد کرده و زندگی اجتماعی دیگران با مشکل روبرو میشود.
خانوادههای ناسالم؛ پیامدهای آسیبزای اجتماعی؛ چون اعتیاد، فحشا، فرار از خانه، فقر، طلاق، ولگردی، خشونت خانوادگی و... را در خوددارند که موجب بههمریختن وضعف و مشکلات روحی و روانی در زندگی میشود. در چنین خانوادههاییباید و نبایدهای اخلاقی رعایت نمیشود و برای افراد آن، کردارها و روشهای رفتاری اهمیتی ندارد. در خانوادهای که بینظمی در بین اعضای خانواده حاکم باشد؛ همین بینظمی با حضور اعضای آن در جامعه بروز پیدا میکند. و یا خشونت خانوادگی،خود را در برخوردهای اجتماعی نشان میدهد.
ج. مهمترین آسیبهای خانواده
1. آسیبهاى اعتقادى
از نیازهاى قطعى و اساسى براى داشتن زندگى سالم و توأم با آرامش و موفقیت، داشتن ایمان و اعتقاد مذهبى صحیح و پایدار است. ایمان و اعتقاد به خدا بسان داروى شفابخشى است که اضطرابها، نگرانیها و ناهنجاریها را میزداید و به زندگى رنگ و بوى الهى میبخشد.[2]خانوادهاى که از نعمت ایمان و اعتقاد صحیح و پایدار مذهبى محروم است، همواره با انواع نگرانى و تشویش خاطر روبرو بوده، در معرض آسیبهاى جدّى و گاه جبرانناپذیر است. به عقیده کارشناسان و آسیبشناسان اجتماعى بسیارى از انسانهاى سست بنیاد و بیاعتقاد به مسائل مذهبى، در مقابل مشکلات زندگى پیچیده دنیاى مُدرن توان ایستادگى ندارند و بیش از دیگران در معرض گرایش به سمت اعتیاد و سایر آسیبهاى اجتماعى قرار دارند.[3]
برای نمونه؛ توحید و خداپرستى موجب مىشود نگرش فرد به همه هستى و زندگى انسان، هدفدار و معنادار باشد و در رفتارها انسجام و آرامش داشته باشد.[4] باور به خدا، همه رفتارها و زندگى خانوادگى را به سوى کسب رضایت خداوند سوق میدهد.[5] فردى که خدا را ناظر بر اعمال خود میداند، تلاش میکند در برخورد با اعضاى خانواده و انجام وظایف خانوادگى، رضایت او را جلب نماید.
توجه به عدالت خداوند[6] و اینکه او حق هیچ موجودى را ضایع نمیکند،[7] زمینه شناختى دیگرى براى مهار رفتارهاى اعضاى خانواده است هرچه این حالت قویتر باشد مشکلات فرد کمتر و به تبع آن مشکلات خانواده کمتر خواهد بود.
همچنین است اعتقاد به رسالت انسانهایى که از سوى خداوند براى راهنمایى و هدایت بشر آمدهاند و امامت ائمه اطهار(ع) براى استمرار این هدایت الهى. از نظر قرآن کریم، همه انبیا و اولیاى الهى رهبرانى هستند که انسانها را بر آنچه مورد رضایت خداوند است، رهبرى و هدایت میکنند و انسانها براى موفقیت خود باید در تمام ابعاد زندگى به آنها اقتدا کنند و آنها را الگوى رفتارى قرار دهند.
اما اگر افرادی در خانواده و اجتماع باشند که تنها به زندگی مادی رضایت دارند و چون دیگر پدیدهها و حیوانات سرگرم خوردن و خوابیدن و رفاه نسبی بوده و کاری به روشها و الگوی صحیح زندگی نداشته باشند، چه اتفاقاتی در زندگی فردی و اجتماعی پیش میآید؟! در حالی که الگوخواهی و سرمشق داشتن، از نیازهای اساسی و طبیعی انسان است.
باور و ایمان به زندگى پس از مرگ، حسابرسى اعمال در روز قیامت، پاداش و مجازات افراد بر اساس رفتارهایشان، از باورهاى مهمّ دینى است که نبود آن و یا ایجاد شبهه در آن آثار سوء و جبرانناپذیرى در زندگى به ویژه خانواده خواهد داشت. امروزه علیرغم پیشرفتهاى علمى و کاهش مشکلات مادى و افزایش تسهیلات زندگى، اضطرابها و نگرانیها رو به فزونى است. بخشى از این مشکلات بر اثر احساس بیهدفى و پوچى در زندگى است[10] که اعتقاد به معاد و عالم پس از مرگ و رسیدگى به حساب و کتاب همه افراد میتواند عامل اساسى حل همه معضلات این چنینى باشد.[11]
در اینجا به برخى از آسیبهاى ناشى از بیاعتقادى به معاد در خانواده و اجتماع اشاره میشود:
یک. سستى پیوند بین اعضاى خانواده به دلیل نگرشهاى محدود و مادى به زندگى و نداشتن اهداف متعالى؛
دو. نبود انگیزه کافى زندگى، به علت بیتوجهى و بیاعتقادى به وعدههاى الهى به نعمتها و آسایش در زندگى اخروى؛[12]
سه. ناتوانى در رویارویى با مشکلات بسیار شدید جسمى، روحى، روانى، اقتصادى و ... به علت عدم توجه به پاداشهاى اخروى که بر اثر تحمل مشکلات و صبر و پایدارى در برابر سختیها به انسان داده میشود؛[13]
چهار. پرخاشگرى و تعدى به حقوق دیگران؛ به دلیل اینکه باور به معاد و یادآورى عواقب بد تعدّى به حقوق دیگران و عدم انجام مسئولیتها، افراد را تا حدى از رفتارهاى نامناسب باز میدارد.[14]
بنابراین، براى حراست و پاسداشت حریم اعتقادى خانواده باید نسبت به این مسائل حساس بود و از آنها در برابر آسیبهاى احتمالى با جدّیت و غیرت دینى و آگاهى کافى اقدام نمود.
2. آسیبهاى اخلاقى
آدمى باید سعى کند تا اخلاق و سیرت درونى خود را همچون ظاهر خود زیبا و پسندیده سازد. بدخُلقى صفت ناپسندى است که زندگى انسان را تیره و تار میکند، و در محیط خانواده و اجتماع موجب عوارض منفى بیشمارى میگردد و در قالب تُندخویى، گرفتگى چهره، بیحوصلگى، و بهانهگیرى نمایان میشود . و از آفات و آسیبهاى ویرانگر در خانواده و معاشرتهای اجتماعی بوده و شخصیت انسانى را ضایع و خدشهدار میکند.
مهمترین مقولهای که میان خانواده و جامعه ارتباط برقرار میکند و اعضای خانواده در حضور اجتماعی خود با آن سر و کار دارند، «معاشرت» است.[15] برخورد نیکو و آرامش بخشیدن به خانواده از مهمترین وظایف مرد در قبال همسر و فرزندان است و ورود مرد به خانه باید سبب گرمى و امنیت براى اهل خانه باشد، بر خلاف آن سوء معاشرت، بدزبانى، تحقیر، تمسخر، ملامت و سرزنش و عدم برقرارى ارتباط صحیح و سالم با اعضاى خانواده به عنوان یکى از آسیبهاى اخلاقى در خانواده و اجتماع به شمار میآید. اگر کسی گفتار و رفتار پسندیده در خانه نداشته باشد، در تعاملات و زندگى مشترک اجتماعی نیز موفق نبوده و در همان حیطه زمانی و مکانی که در آن حضور دارد، آسیب اخلاقی به اجتماع وارد میکند. در حالیکه چنین اشخاصی از این حقیقت غافلاند که جهتدهى الهی به زندگى فردی و اجتماعی است هنگامى به وجود میآید که روابط انسانها بر پایههاى عاطفه، تعقّل و اخلاق استوار میباشد.
3. آسیبهاى حقوقى
از عواملى که میتواند نظم، انضباط، آسایش، آرامش، محبت و صمیمیت را براى خانواده و اجتماع ارمغان بیاورد و کارکرد تربیتى و اجتماعى آنرا بهبود بخشد، آشنایى اعضاى آن به حقوق یکدیگر و رعایت آن است. عدم آشنایى زن و شوهر و دیگر اعضاى خانواده به حقوق همدیگر و عدم مراعات و یا نادیده گرفتن آن میتواند نظام خانوادهها را در معرض بحران و تزلزل قرار دهد.
زن و شوهر به عنوان ارکان خانواده در اسلام مورد احترام هستند و حقوقى شرعى، قانونى و اخلاقى براى هرکدام در قبال دیگری وضع گردیده که در صورت ایجاد آسیب به آن، ادامه حیات خانوادگى به خطر افتاده، بنیان آن متزلزل میشود.[16] همچنین در معاشرتهای اجتماعی نیز حقوقی بر گردن افراد اجتماع نسبت به یکدیگر است که رعایت نکردن آنها اجتماع را از زندگی طیّبه انسانی خارج میکند.[17]
از آسیبهای مهم حقوقی در خانواده ، نداشت عدالت است که وقتی این نهادهای کوچک کنار هم، ردیف شوند و عدالتی میان آنان نباشد؛ اجتماعی بدون عدالت خواهیم داشت،
د. تأثیر آسیبهای اجتماعی بر خانوادههای مؤمن
برخی از آسیبها تنها از ناحیه خانواده نیست؛ یعنی ممکن است خانوادهای از جهت معنوی و مذهبی سالم باشد، اما به جهت برخی از آسیبهای اجتماعی که از سوی طیف دیگری از خانوادهها در جامعه حاکم شده است، متأسفانه گریبان انسانهای مؤمن را گرفته و مشکلات روحی و روانی آنها را فراهم کند. برای نمونه؛ نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و اختلافات طبقاتی یک جامعه، برخی از خانوادهها را در موقعیتهایی قرار میدهند که نمیتوانند حضور سالم در اجتماع پیدا کنند و نقشهای اجتماعی مناسب خود را بیابند و همین امر، موجب اختلاف در هنجارهای اجتماعی میشوند. در مطالعات علمی - دینی نشان داده شده است که فقر مادی خانواده مبنا و اساس انحرافات و آسیبهای اجتماعی است. در عصر حاضر از فقر مادی به عنوان عامل عمده انحرافات اخلاقی یاد شده است. ارتکاب جرائم طبقات فقیر از شکافی که بین خواستههای جوانان آن طبقه با آنچه که در دسترس آنهاست، سرچشمه میگیرد. عمدهترین علت انحرافات اخلاقی طبقه فقیر نتیجه فشارهای حاصله از شکست در رسیدن به هدفهای معیّن است.
از اینرو؛ اختلاف در هنجارهای اجتماعی، تفاوت معیارها را به وجود میآورد و معیارهای اصلی دینی جای خود را به معیارهای نفسانی شیطانی میدهد و تعهد به معیارهای دینی و تردید در اصالت آنها را به وجود میآورد. در نتیجه؛ پایبندی به قوانین و حقوق یکدیگر ایجاد نمیشود. و همین امر کشش به سمت انحرافات و آسیبهای اجتماعی و خانواده را به همراه دارد.
گفتنی است؛ زندگی بر پایه جبر بنا نشده است و نباید فقر مادی را علت تامّه انحرافات اخلاقی خانواده و اجتماع دانست؛ چرا که انسانهایی هم هستند که با وجود فقر مادی، آبرومند و صبورانه زندگی میکنند و چنین افرادی در تاریخ کم نبودند، اما اینرا هم باید در نظر داشت که همه انسانها از جهت معرفت و اندیشه و قدرت روحی و معنوی یکسان نیستند؛ لذا هرکسی تاب تحمل فقر مادی را ندارد و یا اگر دارد برای مدت زمان کوتاهی است. بنابراین، رهبران دینی و سیاسی یک جامعه در برابر چنین افرادی مسئول هستند، تا آنها را به قدرت مادی و معنوی مطلوبی برسانند؛ زیرا از این حقیقت هم نباید غافل شد که رهبران یک جامعه مسئول بیلیاقتی و تنبلی برخی از افراد جامعه نیستند، و مقداری از رهایی از فقر و فلاکت و بدبختی را باید خود شخص با تلاش و کوشش خود جبران نماید و خویش را در اجتماع بالا ببرد.
[1]. ساروخانى، باقر، درآمدى بر دايرة المعارف علوم اجتماعى، ص 524، انتشارات کیهان، 1370ش.
[2]. ر.ک: «معیارها و ویژگی های زندگی خدایی»، سؤال 11827؛ «تأثیر خدا در زندگی انسان ها»، سؤال 8700؛ «چگونگی تأثیر خدا در زندگی انسان»، سؤال 11473.
[3]. آسيب شناسى خانواده، ص 24.
[4]. رعد: «همان کسانى که ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام میگيرد. آگاه باش که با ياد خدا دلها آرامش میيابد»؛ بقره، 156: «[همان] کسانى که چون مصيبتى به آنان برسد، میگويند: «ما از آنِ خدا هستيم، و به سوى او باز میگرديم»؛ فتح، 4: «اوست آن کس که در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند. و سپاهيان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و خدا همواره داناى سنجيدهکار است».
[5]. بقره، 162: «بگو: در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است».
[6]. نساء، 40: «در حقيقت، خدا هموزن ذرّهاى ستم نمیکند و اگر [آن ذرّه، کارِ] نيکى باشد دو چندانش میکند، و از نزد خويش پاداشى بزرگ میبخشد».
[7]. کهف، 30: «کسانى که ايمان آورده و کارهاى شايسته کردهاند [بدانند که] ما پاداش کسى را که نيکوکارى کرده است تباه نمیکنيم».
[10]. کارل يونگ، گوستاو، روانشناسى و دين، ص 12، 13، 85 و 174، به نقل از: سالاریفر، محمد رضا، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، ص 114، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ زيتون، قم، 1385ش.
[11]. ر.ک: «نقش معاد در زندگی فردی و اجتماعی»، سؤال 4137.
[12]. ر. ک: خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، ص 114.
[13]. ر. ک: همان، ص 116- 115.
[14]. همان.
[15]. ر.ک: «طریقه معاشرت با دیگران»، سؤال 8795.
[16]. ر.ک: «وظایف زن و شوهر نسبت به یکدیگر»، سؤال 850؛ «فرمانبرداری زنان در برابر مردان»، سؤال 1674.
[17]. ر.ک: «ویژگی های شهروند مسلمان»، سؤال 332؛ «حقوق متقابل استاد(معلم) وشاگرد»، سؤال 1368؛ «اسلام و حقوق بشر»، سؤال 4673؛ «حقوق مسلمانان نسبت به یکدیگر»، سؤال 28053.
[18]. نحل، 90.
[19]. این کتابها و مقالات در سایتهای اینترنتی علمی - تحقیقاتی مانند پایگاه مجلات نور قابل دستیابی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
در مواجهه والدین با فرزندان و مسائلی که میان آنان پیش می اید . اغلب والدین را می توان به سه گروه تقسیم کرد :
1- برندگان : معتقدند حق به کار گیری قدرت و استفاده از مقام را در برابر بچه ها دارند. و از این حق دفاع می کنند. مثلا برای بچه حدودی قایل اند ، از او رفتار مشخصی انتظار دارند و... و معمولا پدر و مادر برنده و کودک بازنده است .بیشتر این خانواده ها وجدان خود را با این جملات آرام می کنند: هر چه باشد، عقل پدر و مادر بیشتر است؛ کار ما برای مصلحت خودِ اوست؛ و مسئولیت والدین این است که از قدرت خود در جهت خیر بچه ها استفاده کنند.
2- بازندگان : گروه دوم که از نظر تعداد، کمتر از دسته ی اول هستند، در بسیاری از مواقع به بچه هایشان آزادی کامل می دهند، بچه ها را محدود نمی کنند و با غرور می گویند: ما با زورگویی مخالفیم. وقتی کشمکشی میان آنان و بچه ها پیش می آید، همیشه بچه ها برنده هستند، این گروه، معتقدند نباید مقابل بچه ها و خواسته هایشان ایستاد.
3- نوسانی ها : گروه سوم که بیشتر والدین از این دسته اند، نمی توانند همیشه یکی از روش های ذکر شده را استفاده کنند؛ در نتیجه، می کوشند ترکیبی از این دو را به کار برند؛ و میان جدی بودن و نبودن، سخت گیر بودن و نبودن، محدود گذاشتن و آزاد گذاشتن، برنده بودن و بازنده بودن در نوسان باشند. چنین پدر و مادرانی به بچه هایشان آن قدر آزادی می دهند تا آنجا که بد شوند و دیگر نتوان آنها را تحمل کرد؛ در چنین شرایطی، این والدین از زور استفاده می کنند و چنان سخت گیر می شوند که طاقت تحمل خود را نیز ندارند. در این میان، اگر بتوان از نوعی مهارت بُرد بدون باخت برخوردار شد، فرصت خوبی برای ارتباط مؤثر ایجاد می شود؛ لازمه ی این روش، تغییری اساسی در روابط بیشتر والدین با فرزندان و داشتن فرصت کافی است.
خانواده ی موفق، خانواده ای است که نگران برنده شدن و بازنده شدن خود یا نوسان میان این دو نیست، بلکه در اصل روشی را انتخاب می کند که در آن کسی به فکر مقابله و رقابت نباشد تا بحث برنده و بازنده مطرح شود. در چنین خانواده ای، بدون اینکه از کسی حق سخن گفتن، اظهار نظر کردن و تصمیم گیری گرفته شود، همه اعضای خانواده، در برنامه هایی که به آنها مربوط است می اندیشند، با انگیزه ی نظر می دهند و واقع بینانه به نتیجه ای که حاصل می شود رضایت می دهند. همچنین به کسی بی حرمتی نمی شود، کسی مستحق تحقیر نیست و برای رسیدن به تفاهم از مهارت گوش کردن فعال، بسیار استفاده می شود. پدر و مادر در چنین خانواده هایی بسیار واقع بین اند و با توجه به همین واقع بینی از مهارت های متناسب با واقعیت استفاده می کنند و در نتیجه، امید بیشتری به موفقیت دارند.
شاخص های شناسایی خانواده ی موفق
خانواده ی موفق خانواده ای است که والدین از یک سو موفقیت فرزندان، ویژگی دوره های گوناگون سنی آنان و خواسته های طبیعی آنها را بشناسند و از سوی دیگر، خواسته های خود را اولویت بندی کنند و از نحوه ی ابلاغ آن، به خوبی آگاه باشند. این آگاهی زمینه ی خوبی برای تربیت صحیح فرزندان است. در کنار این آگاهی، همت و اراده ی قوی والدین همراه انعطاف در موقعیت های لازم، برای اجرای دانسته های خود، ضروری است.
از مهم ترین ویژگی های این خانواده می توان به این موارد اشاره کرد:
1. در مسائل مربوط به خانواده، میان اعضای خانواده مشورت حاکم است، هر یک برای استقلال دیگری احترام قایل است، همه به سخنان یکدیگر گوش می کنند، آن را درک می کنند و اعضای خانواده به تناسب سن، تحصیل، موقعیت و توانمندی شخصیتی خود اظهار نظر می کنند.
2. اعضای خانواده، در همه ی مسائل زندگی مشارکت عمیق و همه جانبه دارند. در سختی ها و مشکلات زندگی، احساسات و عواطف خود را همان اندازه بروز می دهند که در اوضاع عادی زندگی ابراز می کنند.
3. افراد خانواده برای هم ارزش قایل اند، با دل سوزی و محبت به سخنان یکدیگر توجه می کنند و بیش از عشقی که به دیگران می ورزند، از آنان انتظار مهرورزی ندارند.
4. افراد خانواده هدف های مشترک و ارزشمندی دارند و همه، به ویژه کسانی که مسئولیت بیشتری دارند، برای تحقق آن اهداف تلاش می کنند.
5. همه در برابر یکدیگر احساس مسئولیت می کنند.
6. همه ی افراد، به تناسب موقعیت، شرایط و مسئولیتی که دارند، اظهار نظر می کنند.
7. در مشورتی که میان اعضای خانواده شکل می گیرد، همه تلاش می کنند فعالانه گوش کنند و حرف های یکدیگر را به خوبی درک کنند.
8. مقررات خانواده برای همه ی اعضاست، همه این مقررات را قبول کرده اند و نمی خواهند آن را نادیده بگیرند. به همین دلیل، انضباط خاصی در خانواده دیده می شود.
9. اعضای خانواده تنها دارای حق نیستند، بلکه هر کس، به تناسب حقی که دارد، تکلیف نیز دارد. همه مکلف اند به حقوق یکدیگر احترام گذارند.
10. قانون اصلی خانواده این است که بزرگ و کوچک حق اظهار نظر دارند و بچه ها، به دلیل کم سن بودن، مورد اهانت قرار نمی گیرند، البته بزرگ ترها، در تبیین سخن کوچک ترها و کارهایی که باید انجام دهند، به آنها کمک می کنند.
11. کرامت نفس میان اعضای خانواده، به روشنی مشاهده می شود و نادیده گرفتن برخی لغزش ها نشان دهنده ی همین ویژگی است.
12. شایسته سالاری، ارزش اصلی خانواده است. این اصل جای گزین پدرسالاری، مادر سالاری و فرزند سالاری می شود و «حق»، بر تمام افراد حاکمیت دارد.
13. توجه والدین به فرزندان بسیار عادلانه است. فرزندان با یکدیگر مقایسه نمی شوند تا بی جهت، فرزندی مبتلا به خود کم بینی نشود و زمینه ی رشد خود را از دست ندهد.
14. مدیریت خانواده مبتنی بر روشی عقلانی است، البته خالی از عطوفت و مهربانی نیست و هماهنگی و همکاری لازم میان اعضای آن چشمگیر است.
15. به جای بدبینی، ساده لوحی و خوش بینی افراطی، واقع بینی حاکم است و عامل اصلی تفاهم پایدار میان افراد خانواده، همین واقع بینی است.
16. استعداد فرزندان شکوفا می شود و زمینه ی رشد، در خانواده، به وجود می آید. فرزندان جایگاه ویژه ای دارند و والدین، برای فرزند و شکوفایی استعدادهای او، در برابر همه ی مشکلات ایستادگی می کنند.
17. مهربانی بر روابط اعضا حاکم است و هم نوایی و همدردی، به طور کامل حس می شود.
18. افراد به نیازهای یکدیگر حساس اند، از آنها آگاه می شوند و نیاز یکدیگر را رفع می کنند.
19. نشاط، شادابی و روحیه ی مثبت میان اعضای خانواده وجود دارد و همگی این حالت را تقویت می کنند.
20. فرزندان، در تجربه ی رفتارهای جدید، نگران تنبیه یا سرزنش والدین نیستند، اما خود را موظف می دانند که رفتاری درست داشته باشند و اشتباه نکنند.
21. افراد برای یکدیگر، در هر سن و سالی باشند، محترم هستند و زن و شوهر، قبل از اینکه فرزندان را دوست داشته باشند و به آنها احترام گذارند، برای همدیگر ارزش قایل اند و به یکدیگر احترام می گذارند.
22. پدر و مادر الگوی عملی مناسبی برای رفتار فرزندان هستند و رفتار آنان با یکدیگر، سرمشق زندگی فرزندان است.
23. فرزندان، آزادانه، مشکلات خود را با والدین در میان می گذارند و تحلیل خود را بیان می کنند.
24. فرزندان، چون دید مثبتی به والدین دارند، به راهنمایی آنان توجه می کنند و رفتار خود را با خواست درونی کنترل می کنند.
25. فرزندان با توجه به فضای عاطفی خانواده، می توانند روابط عمومی خوبی داشته باشند و در محیط مدرسه و جامعه، به همسالان خود احترام گذارند.
26. تعصب بیجا میان فرزندان کمتر دیده می شود. آنان عقیده ی مخالف را، به آسانی تحمل می کنند و به دیگران تجاوز نمی کنند.
27. معنای مطلوب بودن رابطه ی اعضای خانواده این نیست که والدین یا فرزندان خواسته هایی از یکدیگر نداشته باشند یا از خواسته های خود صرف نظر کنند، بلکه باید خواسته های روشن و منطقی داشته باشند و در ابراز آن احساس، عاطفه و مهارت داشته باشند.
28. والدین برای داشتن رابطه ی موفق با فرزندان خود، باید آنها را بشناسند و موقعیتشان را درک کنند، انتظارات خود را بررسی کنند و بدانند چگونه آنها را به فرزندان خود منتقل کنند، و از خواسته های فرزندان و نحوه ی پاسخ گویی به آنها نیز آگاه باشند.
منبع:خانواده موفق: ارتباط والدین و فرزندان (1390)، قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله) و دانشگاه کاشان، چاپ اول. ص 43 تا 47
زندگي مشترك زن و شوهر يك سلسله وظايف مشترك دارد يك سلسله وظايف خاص را خداي سبحان در قرآن كريم بيان كرد و هم وظايف مخصوص به هر كدام از دو طرف را.
درباره وظايف مشترك فرمود شما يك هسته مركزي هستيد كه از شما دو نفر فرزندان صالح ظهور ميكند ﴿نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتوْا حَرْثَكُمْ أَنَّي شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِكُمْ﴾لذا در طليعه ازدواج فرمود: به فكر فرزند صالح باشيد اين وظيفه مشترك بين زن و شوهر است اما درباره وظيفه مخصوص مردها كه مسئول تأمين زندگي هستند فرمود:﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ﴾يعني با همسرتان راهي كه عقل و دين ميپسندد رفتار كنيد؛ او كارگر منزل نيست او كارگزار منزل نيست بلکه او رفيق و دوست و همسر و همسنگ و هموزن شماست يعني طرزي مرد بايد در زندگي داخلي با زن رفتار كند كه نزد دين معرفه باشد.مرد بايد طرزي در منزل زندگي كند كه اين روش, روش عقلاني باشد كه نزد خدا معروف باشد لذا در قرآن كريم فرمود: ﴿وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ)(آیه 19 سوره نسا)
*********** ********************* *************
زن وظیفه سکینت و آرامش در خانه را دارد
درست است كه مرد مسكن تهيه ميكند هزينه تهيه ميكند لباس تهيه ميكند غذا تهيه ميكند اما سَكينت به عهده مرد نيست نه آن قدرت را دارد نه آن وظيفه را، بلکه این وظيفه مخصوص زن است و ایجاد سكينت و آرامش از زن برميآيد و هم به عهده زن است چرا که فرمود: ﴿خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا﴾ آرامش مربوط به امر عاطفي است اين سرمايه را خدا گرچه به مرد هم داد اما آن قدري كه به زن عطا كرد به مرد عطا نكرد؛ آن مهرباني، آن عاطفه، آن رأفت، آن گذشت، آن حسّ مادري كه در زن هست در مرد نيست چه اينكه آن كار كردن و تلاش و عرق ريختني كه از مرد برميآيد از زن برنميآيد.
********** ******* ********* *********
اساس زندگی؛ دوستيِ عاقلانه و گذشت عطوفانه از لغزشهای یکدیگر
بالأخره اين دو عنصر اگر بخواهند با هم هماهنگ باشند هم جهيزيه ميخواهد هم مهريه اما هم جهيزيه بايد ساده باشد و هم مهريه چون زندگي پر تلاش و كوشش و پر تجمّل جز دشواري چيز ديگر نيست. همه ما تجربه كرديم ديگر انسان تلاش و كوشش ميكند يك فرش تهيه كند، يك اتومبيل تهيه كند، آخر با اقساط هم تهيه كرد ولی ديد آرام نيست، معلوم ميشود اين را نميخواست بلکه چيز ديگر ميخواست. انسان يك محبوب ازلي ميخواهد و خيال ميكند كه محبوب او در مال و باغ و راغ است لذا در ذيل آيه سورهٴ مباركهٴ نحل كه اين آيه است ﴿فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً﴾ ما او را به حيات طيّبه نايل ميكنيم يا حيات او را طيّب ميكنيم وجود مبارك حضرت امير(ع) فرمود: حيات طيّبه, قناعت است يك انسان قانع خيلي بزرگوارانه زندگي ميكند. فرمود: ﴿وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ اين دو چيز است كه اساس زندگي را حفظ ميكند يكي دوستيِ عاقلانه نسبت به يكديگر و دیگری مهرباني و گذشت عطوفانه از لغزشهاي يكديگر.
جهيزيه معمول, مهريه معمول خب يك امر عادي است اما آنها هرگز زندگي را گرم نميكند؛ اين دو چيز فرمود زندگي را گرم ميكند ﴿وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً﴾ دوستيِ عاقلانه و گذشت از لغزشهاي ديگران، چون همه ما غير از معصومين بالأخره لغزشي داريم اگر دوستي بر اساس جواني و غريزه باشد همين كه سن بالا آمده غريزه اُفت ميكند و اساس خانواده شروع به پاشيدن ميكند.
****** ****** ****** ****** ******
زن و شوهر محرم اسرار هم باشند
در سورهٴ مباركهٴ بقره فرمود: ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾ زن و شوهر آبروي يكديگر را بايد حفظ بكنند و محرم يكديگر بايد باشند، اسرار يكديگر را براي پدر و مادرشان هم نقل نكنند همان طوري كه لباس آبروي آدم را حفظ ميكند و انسان را از سرد و گرم زماني و زميني حفظ ميكند زن و شوهر بايد يكديگر را از سرد و گرم حوادث روزگار حفظ بكنند ﴿هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ﴾ همين امور باعث شد كه ذات اقدس الهي بساط زندگي را بر محور مهر و محبّت تشكيل داد آن وقت جامعهاي كه خانوادهاش با اين اصول سامان بپذيرد افراد جامعه هم از همين خانوادهها نشئت گرفتند جامعه عقل و مهر خواهد بود براي اينكه همهشان از خانواده عقل, همهشان از خانواده مهر آمدند ديگر در چنين جامعهاي نه فساد است نه اختلاس است نه بر خلاف امنيت است نه بر خلاف امانت.
منبع: http://javadi.esra.ir
خانواده, بنيان مرصوص جامعه است; با چنين بناي ستبر و آسيبناپذيري, چنان امّت مهدوي ظهور ميكند كه با عنايت آن حضرت(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مدينه آرماني محقّق ميشود.
«راه بهشت از تربيت صحيح خانوادگي ميگذرد»:بهشتیان ميگويند ما با همسرمان و بچههايمان همانگونه که خداوند فرمود ﴿قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً﴾ با شفقت زندگي ميكرديم و به اين آيه عمل ميكرديم.
درباره صديقه كبرا(س) آمده است كه شبهاي قدر به صورت بچهها آب ميپاشيد تا خوابشان نبرد و آنها نیز شب قدر را به عبادت بگذرانند. ما مسئول تربيت بچههايمان هستیم، خدا فرمود: ﴿قُوا أَنْفُسَكُمْ﴾ ما هم باید سعي كنیم خودمان را حفظ كنيم ﴿وَ أَهْليكُمْ ناراً﴾ و هم سعي كنیم بچههايمان را خوب تربيت كنيم.
جامعه را خانواده ميسازد، هيچ دانشگاهي به اندازه دانشگاه هفت سالهٴ پدر و مادر نيست، چون عاطفه و محبت، سفارشي نيست كه دوست يكديگر باشيد و با هم مهربان باشيد! اينها با سفارش حل نميشود. بهشت از راه خانواده تأمين می شود. تا جایی که طبق فرموده قرآن کریم، برخی از بهشتی ها از دیگر بهشتیان سؤال كردند از چه راه وارد بهشت شديد؟ گفتند از راه خانواده صحيح؛ با شفقت در خانه زندگي ميكرديم، خدا به ما فرمود اعضاي خانواده ات را مثل خودت از آتش حفظ بكن و ما هم اين كار را كرديم، با شفقت مواظب رفتار و كردار فرزندان و خانواده خود بوديم و با شفقت مواظب دوستان بچههايمان بوديم. در نتیجه راه بهشت از تربيت صحيح خانواده ميگذرد.
«پایگاه اطلاع رسانی اسراء: آیت الله العظمی جوادی آملی :در جلسه درس تفسیر، آیات مبارکه سوره طور»
در سوره مبارکه «مريم» آيه پنج و شش، وجود مبارک زکريا به ذات اقدس الهي عرض مي کند:(وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَ کَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِراً فَهَبْ لِي مِن لَّدُنکَ وَلِيّاً يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ)، از همين جهت است که فرزند «هبة الله» است.
ايشان عطاي فرزند دختر يا پسر و يا تقديم و تأخير يکي از آنها را بر ديگري در قرآن بدون وجه دانسته و ابراز داشتند:
خداوند فرمود: (يَهَبُ لِمَن يَشَاءُ إِنَاثاً وَ يَهَبُ لِمَن يَشَاءُ الذُّکُورَ)؛ گاهي «ذکور» عطا مي کند و گاهي «إناث» عطا مي کند که تقديم و تأخير اينها هيچ وجهي ندارد؛ البته براي رعايت فاصله هاي اين آيات که پايان اينها «راء» هست، مثل (مَا لَکُم مِن نَکِيرٍ)يا (فَإِنَّ الْإِنسَانَ کَفُورٌ) يا (إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ) و اينجا هم (لِمَن يَشَاءُ الذُّکُورَ)، رعايت اين فواصل هم نکته ادبي است و لکن تقديم «إناث» بر «ذکور» که جناب زمخشري به زحمت افتادند وجهي ندارد، اينطور نيست که حالا «إناث» کم ارزش باشد و «ذکور» ارزش بيشتري داشته باشد تا کسي اشکال کند که چرا خدا فرمود: (يَهَبُ لِمَن يَشَاءُ إِنَاثاً وَ يَهَبُ لِمَن يَشَاءُ الذُّکُورَ)، اينطور نيست.
****** *********************** ********
روح نه مذکّر است و نه مؤنث، چون اين روح که خليفه خداست ـ (وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي) ـ هم درباره آدم(سلام الله عليه) است و هم درباره حوّا(سلام الله عليها) است، اينطور نيست که حالا روح مذکر و مؤنث داشته باشد و قرآن هم براي پرورش و تربيت و تکميل روح ما آمده است پس اين روح، نه مذکّر است نه مؤنث؛ لذا فرمود: (مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ) مؤمنانه اين اعمال را انجام بدهد.
اگر به زنها ميدان بدهند، به اين معنا که کمال زن اين باشد برود فلان جا بازي کند و جايزه بياورد! اين کمال، هنر و فضيلت زن نيست! فضيلت زن آن است که بتواند انسانِ کامل تربيت کند، مادر شود و به تعبير امام(رضوان الله عليه) از دامن او افراد به معراج بروند. تأثير مهم خانواده بر عهده ي مادر و زن است، او اين سِمَت را دارد که مجراي فيض خالقيت است. لذا فرمود ما افرادي را که ازدواج کردند، به بعضي ها پسر مي دهيم، و به بعضي ها هم دختر مي دهيم،به بعضي هم پسر مي دهيم و هم دختر مي دهيم، که اينها همه«هبة الله» هستند و به بعضي هم که مصلحت نيست، چيزي عطا نمي کنيم؛ چرا که او مي داند به چه کسي چه چيزي بدهد و به چه کسي چه چيزي ندهد: (وَ يَجْعَلُ مَن يَشَاءُ عَقِيماً)، همين هم جزء هبه ي خداست! لذا ذات اقدس الهي مي داند که مصلحت افراد چيست.
***** ******* ******* *****
مشيئت خداوند حکيمانه است، آفرينش و پرورش او حکيمانه است و براساس حکمت «عالَم» را آفريد، آسمان و زمين را آفريد و دارد تدبير مي کند؛ در همين محدوده به انسانها مي فرمايد زندگي تشکيل دهيد، من که شما را آفريدم مي دانم که زندگي شما در ازدواج و نکاح و تشکيل خانواده است و من که شما را آفريدم مي دانم که هيچ بلايي و هيچ غُده ي بدخيمي بدتر از طلاق نيست.
شما اين روايات طلاق را نگاه کنيد، فرمود خانه اي که با طلاق خراب شد به هيچ وجه به اين آسانيها آباد نمي شود! اين بيگانه چه کار کرد که ـ متأسفانه ـ طلاق را رواج داد! فرمود خانه اي که با طلاق ويران شد، هم آن زن بيچاره براي هميشه افسرده است و هم آن مرد افسرده براي هميشه بيچاره است. برويد به سراغ ازدواج، برويد به سراغ تشکيل خانواده، برويد پدر شويد، مادر شويد و فرزند داشته باشيد، مگر شما نمي خواهيد براي هميشه بمانيد؟! اين «وَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَه» شما را براي هميشه نگه مي دارد. مشيّئت حکيمانه ي خداي سبحان چنين تعلق گرفته که براساس اصول خانواده، جامعه را حفظ بکند.
برگرفته از جلسات درس تفسير سوره ي مبارکه ي شوري،حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي:http://javadi.esra.ir