ذهنم درگیر است آشفته ام
21 بهمن 1396
ذهنم درگیر است آشفته ام
چند ماهی بیشتر نیست که جابه جا شده ایم
وای به یک چشم به هم زدن زمستانِ از نیمه گذشته هم به پایان میرسد
خانه تکانی را چه کنم چندین چیز را باید کلا عوض کنم از مد افتاده اند چاره ای نیست که همسرم را راضی کنم به این کار ،و از همه مهمتر جلوی فامیل خجالت نکشم.
هنوز داشتم با خودم حرف میزدم و کلنجار میرفتم که انگار صدایی آشنا بهم گفت :
فاطمه جان درست گفتی ،زمان خیلی کم است
باید عجله کنی و خانه دل را بتکانی ، همه زشتی ها را باید دور بریزی و حسابی غبار روبی کنی، و به جای آن تیرگی ها ، نیکی ها را بنشانی ،چاره ای نیست که خدا را راضی کنی تا بگذرد از..... و جلوی امام زمانت هم شرمنده و خجل نگردی....