حتما این تفسیر را بخوان
وَ الَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَامًا(فرقان/72)
در این آیه و آیات قبل پاداش عباد الرحمن (بندگان ويژه خدا) برشمرده شده است.
در تعقيب آيات گذشته كه بخشى از ويژگيهاى" عباد الرحمن" را بازگو كرد آيات مورد بحث بقيه اين اوصاف را شرح مىدهد.
نهمين صفت برجسته آنان احترام و حفظ حقوق ديگران است" آنها كسانى هستند كه هرگز شهادت به باطل نمىدهند" (وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ). مفسران بزرگ اين آيه را دو گونه تفسير كرده اند:
بعضى همانگونه كه در بالا گفتيم، شهادت" زور" را به معنى" شهادت به باطل" دانسته، زيرا" زور" در لغت به معنى تمايل و انحراف است، و از آنجا كه دروغ و باطل و ظلم از امور انحرافى است، به آن" زور" گفته مىشود. اين تعبير (شهادت زور) در كتاب شهادات در فقه ما به همين عنوان مطرح است، و در روايات متعددى نيز از آن نهى شده، هر چند در آن روايات، استدلالى به آيه فوق نديديم.
تفسير ديگر اينكه: منظور از" شهود" همان" حضور" است، يعنى بندگان خاص خداوند در مجالس باطل، حضور پيدا نمىكنند.
و در بعضى از روايات كه از طرق ائمه اهل بيت ع رسيده است به مجلس" غناء" تفسير شده، همان مجالسى كه در آنها خوانندگى لهوى توأم با نواختن آلات موسيقى يا بدون آن انجام مىگيرد.
بدون شك منظور از اين گونه روايات اين نيست كه مفهوم وسيع" زور" را محدود به" غنا" كند بلكه غنا يكى از مصاديق روشن آن است، و ساير مجالسلهو و لعب و شرب خمر و دروغ و غيبت و امثال آن را نيز در برمیگيرد.
اين احتمال نيز دور به نظر نمىرسد كه هر دو تفسير در معنى آيه جمع باشد و به اين ترتيب عباد الرحمن و بندگان خاص خدا نه شهادت به دروغ مىدهند، و نه در مجالس لهو و باطل و گناه حضور مىيابند، چرا كه حضور در اين مجالس علاوه بر امضاى گناه، مقدمه آلودگى قلب و روح است.
سپس در ذيل آيه به همين صفت برجسته آنان كه داشتن هدف مثبت در زندگى است اشاره كرده مىگويد:" آنها هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از كنار آن مىگذرند" (وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً).
در حقيقت آنها نه در مجلس باطل حضور پيدا مىكنند و نه آلوده لغو و بيهودگى مىشوند.
و با توجه به اينكه" لغو" شامل هر كارى كه هدف عاقلانهاى در آن نباشد مىگردد، نشان مىدهد كه آنها در زندگى هميشه هدف معقول و مفيد و سازندهاى را تعقيب مىكنند، و از بيهودهگرايان و بيهودهكاران متنفرند، و اگر اين گونه كارها در مسير زندگى آنان قرار گيرد، چنان از كنار آن مىگذرند كه بى اعتنايى آنها خود دليل عدم رضاى باطنيشان به اين اعمال است، و آن چنان بزرگوارند كه هرگز محيطهاى آلوده در آنان اثر نمىگذارد، و رنگ نمىپذيرند.
بدون شك بى اعتنايى به اين صحنهها در صورتى است كه راهى براى مبارزه با فساد و نهى از منكر، بهتر از آن نداشته باشند، و گرنه بدون شك آنها مىايستند و وظيفه خود را تا آخرين مرحله انجام مىدهند.(تفسير نمونه، ج15، ص: 165)