استضعاف و استكبار در قرآن
استضعاف و انواع آن
ضعف و ناتوانى در بدن، روح و فكر و در صحنههاى مختلف زندگى بشر خود را نشان مىدهد. از اين رو، استضعاف نيز پهنه وسيعى دارد و كسانى كه به ضعف كشيده مىشوند و نيرو و توانشان ربوده مىشود، داراى گروههايى گوناگونند: بر برخى ضعف مادى و اقتصادى تحميل مىشود، از گروهى قدرت و قوت سياسى گرفته مىشود و برخى ديگر به استضعاف فكرى دچار مىگردند.
از سوى ديگر، همه مستضعفان، از نظر فكرى و بينش اجتماعى در يك سطح نيستند: برخى در حدى بالا از آگاهى قرار دارند و برخى نادانند. همچنين، مستضعفان از نظر ايمان و عقيده نيز متفاوتند: گروهى مؤمن و گروهى ديگر كافرند. اينك انواع استضعاف را بر اساس آيات قرآن مورد مطالعه قرار مىدهيم.
1- استضعاف فكرى
كسانى كه از توان تفكر و شناختن بى بهرهاند و يا در اثر تبليغات گسترده دشمن نيروى تفكر و امكان تحقيق از آنان گرفته شده است و توان جسمى و مادى براى هجرت و تحقيق ندارند و يا در غفلت كامل به سر مىبرند. اينان «جاهل قاصر» ناميده مىشوند و مستضعفان فكرى اند. قرآن درباره آنان مىفرمايد:
«... الا المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان لا يستطيعون حيلة و لا يهتدون سبيلا»(استكبار و استضعاف در قرآن، ص: 31)... مگر آن گروه از مردان و زنان و كودكان مستضعف كه به راستى توان گريز و چارهاى نداشته و راهى براى نجات خود [از دار كفر] نيافتهاند.
مستضعف فكرى مانند كسى كه در منطقهاى به سر مىبرد كه به دليل نبودن عالم دينى، راهى به معارف دينى ندارد يا كسى كه در سرزمينى است كه به واسطه حاكميت مطلق ظلم و كفر، توان شناخت حق و عمل به وظايف خود را ندارد و از توانايى و تحقيق در اثر ضعف فكرى يا جسمى يا فقر مادى بى بهره است و يا كسى كه از نظر فكرى و روحى در وضعى قرار دارد كه نتوانسته است حق را تشخيص دهد، ولى در يافتن حق نيز استكبار و عناد از خويش نشان نمىدهد. در مورد استضعاف فكرى چند نكته قابل تذكر است:
اول- استضعاف فكرى بر اثر دو گونه عوامل است:الف- عوامل بيرونى، كه مانع رسيدن حق به مردم مىشود؛ مثل اين كه مردمى دور از تمدن و فرهنگ زندگى كنند و اصلا علوم و معارف بشرى به گوش آنان نرسد يا قدرتهاى سلطهگر و جبار با تحريف حقايق و سانسور، از رسيدن معارف نجاتبخش به مردم جلوگيرى كنند و آنان را در بى خبرى نگه دارند.
ب- عوامل درونى، كه قدرت تشخيص حق از باطل را از افراد مىگيرد و به واسطه اين ناتوانى، توان فهم و درك از آنان گرفته مىشود؛ مانند افراد ابله. حضرت على (ع) در روايتى به اين دو عامل اشاره كرده و فرموده است:
«لا يقع اسم الاستضعاف على من بلغته الحجة فسمعتها اذنه و وعاها قلبه» «2»
به كسى كه حجت و برهان به او رسيده و با گوش شنيده و با عقل درك نموده، مستضعف نمىتوان گفت.
دوم- استضعاف فكرى، زمينه ساز پديد آمدن ابعاد ديگر استضعاف است.
مستضعفان فكرى، چون توان تشخيص حق و درك صحيح و اقعيات را ندارند، زمينه
______________________________
(1)- نساء (4)، آيه 98.
(2)- نهج البلاغه، خطبه 189.
استكبار و استضعاف در قرآن، ص: 32
پيروى از ديگران در آنان، بسيار است و به راحتى مورد سوء استفادههاى مادى قرار مىگيرند و به واسطه ضعف فكر و انديشه نمىتوانند از حق خود دفاع كنند. در روايتى، سليمان بن خالد از امام باقر (ع) مىپرسد كه مستضعفان چه كسانى هستند؟ حضرت مىفرمايد:
ابلهان و پيشخدمت هايى كه چون بدانان مىگويى: «نماز بخوان!» مىخوانند و جز آنچه تو مىگويى، نمىفهمند و سالخوردگان و اطفال صغير، مستضعفند. ولى مردان گردن افراشته و توانمندى كه مىتوانند با دشمن جدال كنند و خود خريد و فروش مىكنند و نمىتوان آنان را مغبون ساخت، مستضعف نيستند. «1»
پس، با استضعاف فكرى نمىتوان از حق خود در برابر دشمن دفاع كرد (/ استضعاف سياسى) و در مسائل مالى ثروت انسان ربوده مىشود و با فريب، اموالش به غارت مىرود (/ استضعاف اقتصادى).
سوم- استضعاف فكرى داراى مراحل مختلفى است:
همان گونه كه توان فكرى افراد در يك سطح نيست، ضعف و ناتوانى فكرى نيز داراى درجات و مراحل مختلفى است. از اين رو، مستضعفان فكرى در مراتب گوناگونى قرار دارند:
اول- افرادى كه هيچ گونه قدرت فكرى ندارند. از اين رو، به طور كلى تكليفى ندارند.
اين گروه، در رديف ديوانگان و كودكانند، در روايتى از امام باقر (ع) كلمه «مستضعفين» در آيه 98 سوره نساء چنين تفسير شده است:
كسانى كه نه توان كفر دارند تا كافر شوند و نه راه ايمان را يافتهاند تا مؤمن گردند و هر كس از مردان و زنان كه در عقل، چون كودكان باشند، قلم تكليف از آنان برداشته شده است. «2»
دوم- افرادى كه حقايق ساده و روشن را درك مىكنند، ولى از درك مسائل دقيق و معارف عميق عاجزند.
اين گروه، در محدوده توان عقلى خود تكليف دارند و در همان محدوده ثواب و
______________________________
(1)- بحارالانوار، ج 72، ص 162.
(2)- همان، ص 159.
استكبار و استضعاف در قرآن، ص: 33
عقاب خواهند داشت و فراتر از آن وظيفهاى ندارند. امام باقر (ع) در پاسخ به سؤال اسماعيل جعفى كه پرسيد: «مستضعفان كيانند؟» فرمود:
زنان و فرزندان شما ... آيا ام ايمن را ديدهاى؟ من گواهى مىدهم كه او اهل بهشت است، در حالى كه آنچه را تو شناخته و پذيرفتهاى، او نمىشناخت. «1»
رابطه استضعاف فكرى و كفر
استكبار سردمداران، با تحقير تودههاى محروم جامعه همراه است و اين تحقير، به مرور زمان باعث مىشود كه در بسيارى از مستضعفان زمينههاى كوچك ديدن خود و بزرگ ديدن مستكبران فراهم شود، البته، نتيجه اين احساس حقارت و خود كوچكبينى، بروز روحيه تسليم، دنبالهروى و اطاعت بى چون و چرا از مستكبران است.
اين گروه از مستضعفان به جاى استفاده از توانايىهاى فطرى خود در برابر استكبار، همه چيز خود را تسليم زورمداران و قلدران مىكنند؛ چنان كه تفكر، انتخاب و تصميم را حق آنان مىدانند و مىپذيرند كه بايد تسليم شوند و با اين كه توان فكرى دارند و مىتوانند حق را بشناسند، به سلطه مستكبران تن مىدهند و خود باختهاند و اين خودباختگى و پيروى كوركورانه، به مقاومت در برابر دعوت انبيا و سرانجام، كفر و در نتيجه، عذاب الهى مىانجامد.