ذهنم درگیر است آشفته ام
چند ماهی بیشتر نیست که جابه جا شده ایم
وای به یک چشم به هم زدن زمستانِ از نیمه گذشته هم به پایان میرسد
خانه تکانی را چه کنم چندین چیز را باید کلا عوض کنم از مد افتاده اند چاره ای نیست که همسرم را راضی کنم به این کار ،و از همه مهمتر جلوی فامیل خجالت نکشم.
هنوز داشتم با خودم حرف میزدم و کلنجار میرفتم که انگار صدایی آشنا بهم گفت :
فاطمه جان درست گفتی ،زمان خیلی کم است
باید عجله کنی و خانه دل را بتکانی ، همه زشتی ها را باید دور بریزی و حسابی غبار روبی کنی، و به جای آن تیرگی ها ، نیکی ها را بنشانی ،چاره ای نیست که خدا را راضی کنی تا بگذرد از..... و جلوی امام زمانت هم شرمنده و خجل نگردی....
اظهار نفرت و بیزاری از زهدِ ریایی و عبادات مقبولیت زا:
*حافظ:
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
*امام(س):
جامۀ زهد دریدم رهم از دامِ بلا باز رستم ز پی دیدن یار آمده ام
(دیوان امام، ص 130)
http://www.imam-khomeini.ir
1. خستگی از درس و بحث های مدرسه ای و آگاهی از بی حاصلی آن ها:
حافظ:
بشوی اوراق اگر هم درس مایی که علم عشق در دفتر نباشد
امام(س):
درِ میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
(دیوان امام، ص 135)