عدهیی فكر میكنند چون غربیها از لحاظ علمی بر ما برتری دارند، پس ما باید فرهنگ و عقاید و آداب معاشرت و
آداب زندگی و روابط اجتماعی و سیاسیمان را از آنها یاد بگیریم؛ این اشتباه است.
۱۳۸۳/۰۴/۱۷
بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان همدان
فاطمة زهرا به صورت، كي بشر و كي زن، آن هم زنى جوان است؛ اما در معنا، كي
حقيقت عظيم و كي نور درخشان الهى و كي بندة صالح و كي انسان ممتاز و برگزيده است.
كسى است كه رسول اكرم به اميرالمؤمنين عليهم السلام فرمود: «يا عَلِيُّ أنتَ إمامُ اُمّتي وَ خَليفَتي
عَلَيها بَعدي وَ أنتَ قائِدُ المُؤمِنينَ إلَى الجَنّةِ وَ كَأنّي أنظُرُ إلَى ابنَتي فَاطِمَةَ قَد أقبَلَتْ يَومَ
القِيامَةِ عَلَى نَجِيبٍ مِن نُورٍ عَن يَمينِها سَبعُونَ ألفَ مَلَكٍ وَ عَن يَسارِها سَبعُونَ ألفَ مَلَكٍ
وَ بَينَ يَدَيها سَبعُونَ ألفَ مَلَكٍ وَ خَلفَها سَبعُونَ ألفَ مَلَكٍ تَقُودُ مُؤمِناتِ اُمّتي إلَى الجَنّة .»1
يعنى در روز قيامت، اميرالمؤمنين مردان مؤمن را، و فاطمة زهرا زنان مؤمن را به بهشت الهى
راهنما ىي میکنند. او، عِدل و هم پايه و همسنگ اميرالمؤمنين است. آن كسى كه وقتى در
محراب عبادت مىايستاد، هزاران فرشتة مقرب خدا، به او خطاب و سلام مكىردند و تهنيت
م ىگفتند و همان سخنى را بيان م كىردند كه فرشتگان، قبلاً به مريم اطهر گفته بودند؛ عرض
م كىردند: «يا فاطمةُ إنّ اللهَ اصطَفاكِ وَ طَهّرَكِ وَ اصطَفاكِ عَلى نِساءِ العالَمِين » 2 . اين، مقام
معنوى فاطمة زهراست.
زنى، آن هم در سنين جوانى، از لحاظ مقام معنوى به جا ىي میرسد كه بنابر آنچه كه در بعضى
از روايات است، فرشتگان با او سخن م ىگويند و حقايق را به او ارايه م ىدهند. «محدّثه » است؛
يعنى كسى است كه فرشتگان با او حديث م كىنند و حرف م ىزنند. اين مقام معنوى و ميدان
وسيع و قلّة رفيع، در مقابل همة ز نهاى آفرينش و عالم است. فاطم ة زهرا در قلّة اين بلنداى
عظيم ايستاده و به همة زنان عالم خطاب م كىند و آنها را به پيمودن اين راه دعوت م ىنمايد.
**************************
1. بحارالانوار/ ج 43 / ص « ،24 اى على! تو امام اين امّت و خليفة بر آنها بعد از من هستى، و تو هدايتكنندة مؤمنان به سوى بهشت
خواهى بود. و گو ىي دخترم فاطمه را م ىبينم كه در روز قيامت بر شترى از نور سوار است و در طرف راست، چپ، پیشِ رو و پشت
سر وى، هرکدام، هفتاد هزار فرشته قرار دارند و او زنان مؤمن امّت را ب هسوى بهشت راهنما ىي م كىند. »
2. بحارالانوار/ ج 43 / ص « ،24 اي فاطمه! خداوند تو را برگزيده، و از همه پليدي ها پاك نموده و بر زنان عالميان برترى داده است.
(انسان ۲۵۰ ساله : بیانات مقام معظم رهبری)
حضرت آیتالله خامنهای :«در امیرالمؤمنین سه جور صفات هست: یکی آن صفات معنویِ الهی است که با هیچ میزانی برای ماها اصلاً قابل سنجش نیست؛ ایمان، آن ایمانِ متعالیِ عمیق؛ سبقت در اسلام، فداکاری در راه اسلام. اخلاص؛ یک سرِ سوزن عاملی غیر از نیّت خدایی در عمل او وجود ندارد؛ ما [این را] اصلاً میفهمیم؟ برای امثال بنده اصلاً این حالت قابل درک است؟ همهی کارها برای خدا، برای رضای الهی، برای اجرای امر الهی؛ [یعنی] اخلاص. اینها اصلاً چیزهایی است که برای ما قابل توزین نیست؛ قابل توضیح هم درست نیست. علم و معرفت بِالله؛ معرفت بِالله. ما از خدا چه میفهمیم؟ ما وقتی میگوییم «سُبحانَ رَبِّی العَظیمِ وَ بِحَمدِه»، از این عظمت چه میفهمیم، امیرالمؤمنین چه میفهمد؟ معرفت بِالله. اینها یک سلسله از صفات امیرالمؤمنین است که اصلاً برای ما واقعاً قابل توصیف نیست، قابل فهم نیست؛ [اگر] بیایند بنشینند برای ما توضیح هم بدهند، ما درست به عمقش پی نمیبریم، از بس عظیم است، از بس عمیق است؛ این یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است.
یک دسته دیگر، صفات برجستهی انسانی او است؛ اینها همان چیزهایی است که انسان مسلمان و غیر مسلمان و مسیحی و غیر مسیحی و بیدین و با دین و همه را مجذوب میکند: «شجاعت»، «رحم»؛ آن انسانی که در میدان جنگ آنجور میجنگد، وقتی سروکارش با یک خانوادهی یتیمدار میافتد، آنجور با یتیمان همراهی میکند، خم میشود، بچّه یتیمها را بازی میدهد، روی دوش خودش سوار میکند؛ اینها اصلاً همان چیزهایی است که ربطی به این ندارد که ما متدیّن باشیم و به چه دینی متدیّن باشیم تا اینها را احترام کنیم؛ هر انسانی در مقابل این عظمت وقتی قرار میگیرد احساس خضوع و تعظیم میکند. «ایثار»؛ ایثار یعنی دیگری را بر خودت ترجیح بدهی؛ یعنی گذشت؛ یعنی آنجایی که حق با شما است بهخاطر خدا، بهخاطر یک مصلحتی از این حق -البتّه حقّ شخصی- صرفنظر کنی؛ چه حقّ مالی، چه حقّ آبرویی، چه هر حقّ دیگری از حقوق خود؛ معنای ایثار این است. اینها هم یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است که اگر انسان بخواهد بشمرد این خصوصیّات را یک کتاب میشود، یک طومار طولانیای خواهد شد.
دستهی سوّم از خصوصیّات امیرالمؤمنین، خصوصیّات حکومتی است که نتیجهی همان مسئلهی امامت است؛ امامت یعنی اینجور حکومتکردن. البتّه شدّت و ضعف دارد که آن حدّ اعلایش در شخصیّتی مثل امیرالمؤمنین هست. خصوصیّات حکومتی مثل چه؟ مثل «عدالت»، مثل «انصاف»، مثل «برابر قراردادن همهی آحاد مردم»، حتّی آنکسانی که در جامعهی شما زندگی میکنند، امّا در دین شما نیستند. امیرالمؤمنین وقتی شنید بسربنارطاة رفت وارد شهر شد و وارد [حریم] خانوادهها شد، یک خطبهی دردناکی دارد: بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم لِیَدخُلُ المَرأَةَ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَی المُعاهَدَةِ فَیَنتَزِعُ حِجلَها؛ شنیدم که این نیروهای ظالم و ستمگر و گستاخ وارد خانهی زنهای مسلمان و زنهای غیر مسلمان -مُعاهَد یعنی همان یهود و نصارایی که در جامعهی اسلامی زندگی میکردند- میشدند و لباسهای اینها را، حِجِل اینها را، دستبندهای اینها را، پابندهای اینها را میکشیدند و میبردند و غارت میکردند؛ بعد میفرماید که اگر انسان از غصّهی یکچنین چیزی بمیرد و جان بدهد، او را ملامت نباید کرد. ببینید شخصیّت این است، ترحّمش به مردم، دلسوزیاش نسبت به مردم، آن هم همهی مردم؛ خب در جامعهی اسلامی، یهودی و نصرانی و غیر اینها زندگی میکنند که اینها مُعاهَدند. خب از خصوصیّات حکومتی او این است: «عدل»، «انصاف»، «برابری».
«اجتناب از زخارفدنیا و زینتهای دنیا برای شخص خود»؛ از بلاهای حکومتهای دنیا یکی همین است؛ چون رئیس کشور که شدیم، منابع مالی کشور در اختیار ما است؛ وسوسه بشویم؛ [بگویم] اینجا زمینِ خوب هست، اینجا امکاناتِ خوب هست، اینجا پولِ خوب هست؛ از اینها یک سهمی حالا [برداریم]. آنهایی که خیلی شقی و بدبخت و روسیاهند، همهاش را برای خودشان برمیدارند، مثل رضاخان؛ آنهایی که یک خردهای انصافشان بیشتر است، یک کمیاش را به دیگران میدهند، غالباً هم به اطرافیان خودشان؛ یک مقدار هم خودشان برمیدارند. این جزو بلایای حکومتها است؛ همین حکومتهای دموکراسی دنیا هم همه همینجور هستند. میشنوید؛ زن فلان رئیس جمهور در تعطیلی مثلاً زمستانی یا تابستانی به فلان جزیرهی خوش آب و هوا مسافرت کرده، اینقدر میلیون دلار خرج کرده! از کجا؟ فلان خانوادهی اشرافی سلطنتی برای مسافرت وارد فلان شهر شدند، این تعداد هتل، این تعداد امکانات در اختیارشان بود، در ظرف ده روز، بیست روز که ماندند، این مقدار میلیارد -مبالغ میلیاردی- خرجشان شد! حکومت امامت با این چیزها مخالف است. استفادهی شخصی از امکانات عمومی ممنوع؛ اجتناب از دنیا برای شخص خود.
فرصت ماه رمضان فرصت بسیار مهمی بود که انشاءاللّه ملتهای مسلمان از آن استفاده کرده باشند. فرصت عید فطر، فرصت بزرگی است. فرصتها از دست میروند - «تمرّ مرّ السّحاب» بایستی از آنها لحظهای استفاده کرد.
۱۳۹۱/۰۵/۲۹بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
وَ قَالَ علی( عليه السلام ) : قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ وَ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ .
و آن حضرت فرمود: ترس قرين يأس، و كم رويى همراه با محروميت است. فرصت به مانند ابر گذرا مىگذرد، پس فرصتهاى نيك را غنيمت دانيد
نهجالبلاغه قصار ۲۱
حضرت، بنابر حديث متواتر و معروف، فرمود: «بُعِثتُ تِألَُمِّمَ مَكارِمَ الأخلاق » بعثت
با اين هدف در عالم پديد آمد كه مَكرم تهاى اخلاقى و فضيل تهاى روحى بشر عموميت
پيدا كند و به كمال برسد. تا كسى خود داراى برترين مكارم اخلاق نباشد، خداوند متعال اين
مأموريت عظيم و خطير را به او نخواهد داد؛ لذا در اوایل بعثت، خداوند متعال خطاب به پيغمبر
م ىفرمايد: «وَ إنّكَ لَعَل ى خُلُقٍ عَظيم ». ساخته و پرداخته شدن پيغمبر، تا ظرفى بشود كه
خداى متعال آن ظرف را مناسب وحى خود بداند، مربوط به قبل از بعثت است؛ لذا وارد شده
است كه پيغمبر اكرم كه در جوانى به تجارت اشتغال داشتند و درآمدهاى هنگفتى از طريق
تجارت بهدست آورده بودند، همه را در راه خدا صدقه دادند؛ بين مستمندان تقسيم كردند.
در اين دوران كه دوران اواخر تكامل پيغمبر و قبل از نزول وحى است دورانى كه هنوز
ايشان پيغمبر هم نشده بود پيغمبر از كوه حرا بالا م ىرفت و به آيات الهى نگاه میكرد؛
به آسمان، به ستارگان، به زمين، به اين خ يلاقى كه در روى زمين با احساسات مختلف
و با روش هاى گوناگون زندگى میكنند. او در همة اينها آيات الهى را م ىديد و روزبه روز
خضوع او در مقابل حق، خشوعِ دل او در مقابل امر و نهى الهى و ارادة الهى بيشتر میشد.
انسان ۲۵۰ ساله : بیانات مقام معظم رهبری