پرهیز از غفلت در مقابل دشمن :
آمریکا از دشمنی با اسلام دست بر نمیدارد. باید بیدار باشیم؛ باید هوشیار باشیم؛ باید آمادگیهای خودمان را حفظ کنیم؛ نبایستی غافلگیر بشویم. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در نهجالبلاغه میفرماید: وَ اللهِ ...کَالضَّبُعِ تَنامُ عَلىٰ طولِ اللَدم؛(۱) ما باید اینجوری باشیم؛ نمیتوانیم به خواب برویم، نمیتوانیم غفلت کنیم؛ نمیتوانیم کید دشمن را ندیده بگیریم. باید بیدار باشیم. (۱۳۹۶/۰۹/۰۲ بیانات در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس «محبان اهلبیت(ع) و مسئله تکفیریها»)
امکان پایان دشمنی دشمنان با انقلاب اسلامی
این انقلاب یک حرکت عظیمی بود برای اینکه وابستگی و عقبماندگی را -این دو ذلّت بزرگ را- به برکت اسلام و با راهنمایی و رهبری اسلام، از این ملّت بزداید؛ دو درد طولانیِ مزمن بود، اینها را علاج بدهد؛ انقلاب برای این به وجود آمد و نظام جمهوری اسلامی بر این اساس تشکیل شد. خب، درست توجّه کنید، وقتی که یک حرکتی برای این مقصود به وجود آمده است که وابستگی را و عقبماندگی را از این ملّت بزداید -و موفّق هم شده است، پیشرفت هم کرده است- آن کسانی که عقبماندگی و وابستگی به نفع آنها بود، در مقابل این حرکت، این انقلاب، و این نظام میایستند؛ این طبیعی است. این[طور] نیست که ما دشمن درست میکنیم؛ بعضیها تکیهکلامشان این است که آقا دائم دشمن نتراشید! دشمن را حرکت ملّت میتراشد....امروز با ما دشمنند؛ دشمن خونی! آن کسانی که از عقبماندگی ملّت ایران منتفع میشدند، امروز با ما دشمنند؛ دشمن خونی، دشمن آشتیناپذیر.(۱۳۹۵/۱۰/۱۹بیانات در دیدار مردم قم)
دشمنان بیکار نمینشینند، نقشه میکشند؛ هنر این است که نقشه و توطئهی دشمن را، نقطهای را که آماج حملهی دشمن است، بشناسیم و برای مواجهه و مقابلهی با او، برای خنثی کردن کار دشمن، طرح، انگیزه و فکر داشته باشیم.(۱۳۹۵/۰۸/۲۶بیانات در دیدار مردم اصفهان)
توهم توطئه, مبارزه با توطئه دشمن, نقشه دشمن, آمادگی برابر دشمن
وقتی من توطئه را میبینم و مشاهده میکنم، که نمیتوانم از شما پنهانش بکنم، باید بگویم به شما. یک عدّهای تا ما میگوییم دشمن، میگویند چقدر فلانی مدام میگوید دشمن دشمن! خب نگوییم دشمن؟ خدا در قرآن اینهمه اسم شیطان را آورده. خب یک بار شیطان را گفت، تمام شد رفت، چرا مرتّب تکرار میکند؟ برای اینکه من و شما فراموش نکنیم این دشمن را. دشمن را باید دائم در نظر داشت. (۱۳۹۵/۰۷/۲۸بیانات در دیدار نخبگان علمی جوان)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفیٰ محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خلاصه بیانات حضرت آقا،در جمع طلاب و روحانیون
«توصیه مطالعه»
آب طلبنکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است که قربانیات کنند(۲)
این آب طلبنکرده، این [چیزی] که از بیرون میآورند به ما میدهند، آب هم نیست، آب گلآلود است؛ باید از درون بجوشیم؛ باید مثل چشمه بجوشیم و حرکت کنیم و آبیاری کنیم.
فقه خیلی اهمّیّت دارد؛ یک عدّهای خیال میکنند فقه، چون اسمش فروع دین است یعنی کارهای فرعی؛ نخیر، فقه استخوانبندی و در واقع ستون فقرات زندگی اجتماعی است؛ فقه این است، متکفّل این است. حالا اگر ما به خیلی از بخشهایش توجّه نمیکنیم، نقص از ما است وَالّا فقه یعنی ادارهی زندگی، یعنی تبیین نظام زندگی اجتماعی و سیاسی. بالاخره اینکه ما در این زمینه تخصّصگرایی کنیم و تخصّصها را هر چه ریزتر کنیم، البتّه فکر خیلی خوبی است، دارد هم میشود، منتها غفلت نشود از برخی از عیوب تخصّص. سالها است عدّهای از متفکّرین در دنیا به این نتیجه رسیدهاند که تخصّصی شدن در کنار منافعی که دارد، مضارّی(۳) هم دارد.
یک روز یک بانوی اصفهانی بود، ملّای خوبی بود و در علوم عقلی و مانند اینها بیشتر تخصّص داشتند، خانم محترمی بود؛ مرحوم آقای طباطبائی دیدن ایشان رفته بودند، با ایشان ملاقات کرده بودند، مباحثه کرده بودند و مانند اینها؛ و خب افتخار میکردیم که یک بانوی فاضلهی عالمهای داریم؛ حالا چند ده هزار طلبهی فاضل [داریم] که بینشان تعداد زیادی فضلای برجسته هستند -چه در زمینهی علوم عقلی، چه در زمینهی فقه و بقیّهی دانشهای رایج حوزه- [این] خیلی چیز مهمّی است؛ [باید] جایگاه اینها معلوم بشود.
بدانید امروز وظیفهی حوزههای علمیّه از گذشته سنگینتر است. علّت هم این است که امروز نیاز و قبول بیشتر از گذشته است؛ هم نیاز بیشتر است، هم قبول بیشتر است. امروز اقبال به مفاهیم برجسته و عالی دینی در بین جوانان -نه فقط جوانان ما، جوانان دنیای اسلام و بلکه جوانان خارج از دنیای اسلام- وجود دارد.
بعضی آقایان تبلیغ میکنند که روحانیّت بعد از تشکیل جمهوری اسلامی سقوط کرد؛ ابداً، این حرفها چیست؟ [آن دوران] روحانی را در کوچه و خیابان مسخره میکردند. بنده در ایستگاه راهآهن مشهد [ایستاده بودم که] چند نفر جوان رد میشدند، به طور علنی و صریح -آن وقت بنده یک طلبهای بودم، مدرّس رسائل و مکاسب بودم در حوزهی مشهد- بنا کردند اهانت کردن به ما، مسخره کردن، هِرهِر خندیدن؛ چه کار میتوانستیم بکنیم؛ با خودم گفتم که این ممکن است سواد خواندن و نوشتن درست هم نداشته باشد [امّا] من مدرّس حوزهام؛ این وضعیّتِ نظم اجتماعی آن روز [بود]. امروز با این همه حملهای که علیه روحانیّت دارد میشود در دستگاههای تبلیغاتی و مانند اینها، ببینید [استقبال] مردم را، ببینید نمازهای جماعت را، ببینید پای منبرها را؛ هیچ وقت، هیچ وقت در هیچ شهری، در هیچ جلسهی منبری، اجتماعاتی که امروز پای این منبرها شما مشاهده میکنید وجود نداشت -نه اینکه [اصلاً] وجود نداشت؛ یکدهمِ این هم وجود نداشت- ... روحانیّت محترم است، روحانیّت مورد اعتماد است. اینها واقعیّاتی است که وجود دارد. خب سیاهنمایی و حرفهای بیربط هم علیه همهی این حرفها گاهی زده میشود؛ بدون تحقیق میدانی، بدون ملاحظه، بدون هیچ معیار و ملاک علمی، یک چیزهایی گفته میشود که حرفهای غلطی است، یک عدّه هم باور میکنند؛ لکن واقعیّت این است که بنده عرض کردم و این، آن وقت وظیفهی حوزهها را سنگین میکند.
آنچه بنده به ذهنم بود عرض کنم این بود که حوزههای علمیّه مرکز آموزش اسلامند؛ بالاخره دین باید فهمیده بشود، شناخته بشود، دانسته بشود، عمقیابی بشود، [لذا] مرکز لازم دارد؛ این مرکز، حوزههای علمیّهاند که عالِم دینی درست میکنند. حوزههای علمیّه، مرکز تعلیم اسلامند. اسلام فقط معرفت نیست، تعهّد به عمل و تحقّق احکام اسلام هم جزو اسلام است؛ یعنی یک وقت هست که ما اسلام را -که میخواهیم در حوزه یاد بگیریم- فقط عبارت میدانیم از اصول و فروع و اخلاق و همینهایی که هست -[که] واقعیّت هم همین است؛ [یعنی] اصول دین، فروع دین، ارزشهای اخلاقی، سبک زندگی، آئین حکمرانی، اینها همه جزو اسلام و جزو معارف اسلامی است- خب اینها را باید برویم در حوزهی علمیّه یاد بگیریم. لکن این [برداشت] درست نیست؛ این بخشی از کار حوزههای علمیّه است؛ چرا؟ چون این بخشی از اسلام است؛ بخش دیگرِ اسلام عبارت است از محقّق کردنِ این حقایق در متن جامعه، در متن زندگی مردم، یعنی هدایت؛ این بخشی از اسلام است دیگر. اسلام فقط توحید به معنای علم توحید با همان عمق و معرفتِ عرفانی و فلسفی و [مانند] اینها نیست، بلکه اسلام عبارت است از استقرار توحید در جامعه؛ یعنی جامعه موحّد بشود؛ این هم جزو اسلام است.
مگر شما نمیگویید: اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء؟(۵) علمای دین، ورثهی انبیائند دیگر؛ اینجا مراد از علما، علمای دین هستند و اینها ورثهی انبیائند. انبیا چه کاره بودند؟ [آیا] انبیا آمدند تا معارف دین را فقط بیان کنند یا نه، معارف دین را در جامعه محقّق کنند؟ حتماً این دوّمی است: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط.(۶) این «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» نشان میدهد که حضور انبیا برای «قیام به قسط» لازم است، یعنی رابطه هست بین حرکت انبیا و «قیام به قسط» در جامعه؛ حالا این «لام» در «لِیَقومَ» چه «لامِ» علّیّت(۷) باشد، چه «لامِ» عاقبت و نتیجه(۸) باشد، فرقی نمیکند؛ یعنی نبی باید اقامهی قسط کند در جامعه و چون اقامهی قسط میخواهد بکند، مبارزه میکند؛ وَالّا اگر نبی نمیخواست اقامهی قسط بکند، توحید را نمیخواست عملی بکند، اندادالله(۹) را نمیخواست به کنار بزند، جهاد لازم نبود. این «وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنوا لِمآ اَصابَهُم فی سَبیلِ الله»(۱۰) برای چیست؟ چرا مجاهدت کردند؟ همهی انبیا مجاهدت کردند، حالا بعضیها توانستند، دستشان رسید، مقاتله کردند: قاتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیر، [بعضی هم نتوانستند.] ما خب خبر انبیا را نداریم امّا در بعضی از روایات اشارهای هست: اَوَّلُ مَن قاتَلَ فی سَبیلِ اللَهِ اِبراهیم؛(۱۱) حالا ما در حالات حضرت ابراهیم [در قرآن] این را نداریم امّا در روایت این را داریم؛ و بقیّهی انبیا [هم] مقاتله کردند، مجاهده کردند فیسبیلالله. در اسلام [هم که داریم] «قاتِلُوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار»،(۱۲) یا «اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله»،(۱۳) این قتال و جهاد برای چیست؟
پیغمبر اکرم قبل از اینکه بیاید مدینه، از مردم مدینه که آمده بودند، از نمایندگان اوس و خزرج بیعت گرفت؛ گفت با جانتان، با مالتان باید همراه من باشید، آنها هم قبول کردند، پیغمبر [هم] تشریف آورد مدینه. وقتی هم وارد مدینه شد، هیچ سؤال نکرد که حالا مثلاً حاکمیّت هم به عهدهی ما است یا نه؛ نه، معلوم بود، همه میدانستند آمده و حاکمیّت و حکمرانی و ادارهی حکومت به عهدهی او است. دین برای این است: ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله؛(۱۴) معنای «لِیُطاعَ» فقط این نیست که اگر گفت نماز بخوانید، نماز بخوانید؛ نه، [معنایش] اطاعت در همهی امور زندگی [است]، یعنی حکمرانی. خب پس این بخشی از اسلام است، یعنی بخشی از اسلام عبارت است از معارف اسلامی که این معارف شامل عقلیّات و نقلیّات و ارزشهای اخلاقی و بیان سبک زندگی و شیوهی حکومت است؛ و همهی اینها جزو معارف اسلامی است که دانستن اینها لازم است. این بخشی از اسلام است؛ بخشی از اسلام هم عبارت است از تحقّق اینها در خارج؛ یعنی توحید محقّق بشود در خارج، نبوّت به معنای در رأس جامعه بودن تحقّق پیدا کند. خب «اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء» را باید شما محقّق کنید. نمیگویم حتماً باید شما در رأس جامعه باشید -خب شکل حکومت ممکن است انواع و اقسامی داشته باشد- امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید؛ این وظیفهی ما است. این کاری است که امام بزرگوار کرد. یکی از دوستان بدرستی اشاره کردند به منشور روحانیّت(۱۵) و آن نامهی مفصّل امام. منشور روحانیّت را بخوانید، مکرّر بخوانید. امام به معنای واقعی کلمه حکیم بود -حکیم فقط آن کسی نیست که فلسفه بلد است- حکمت در رفتار او، در گفتار او، در نوشتار او موج میزد.
مسئلهی سبک زندگی، مسئلهی حکمرانی اسلامی، مسئلهی مبارزهی با طاغوت، مسئلهی استقرار توحید به معنای واقعی کلمه در جامعه، و مسئلهی عدالت که جزو اساسیترین مسائل است؛ بروید بگویید اینها را، معرفت مردم را بالا ببرید، گفتمانهای انقلابی در مردم به وجود بیاورید؛ و البتّه وجود دارد، تقویت کنید. خیلی کار از عهدهی حوزه برمیآید؛ بخشی مربوط به دستگاههای متصدّی این کار در حوزه و در خارج حوزه است، بخشی هم مربوط به خود طلّاب است.
پس ببینید! ما یک مسئله داریم [با عنوان] هویّت حوزه، چیستیِ حوزه؛ حوزه چیست؟ حوزه عبارت است از مرکزی که عالم دین پرورش میدهد، که عالِم دین آن کسی است که معارف دین را فرامیگیرد و برای تحقّق آن وارد میدان میشود. فرق هم نمیکند که این عالم دین در رشتهی فقه تخصّص پیدا کرده باشد یا در رشتهی فلسفه تخصّص پیدا کرده باشد یا در رشتهی کلام تخصّص پیدا کرده باشد؛ تفاوتی نمیکند. امام بزرگوار ما فقیه بزرگی بود؛ انصافاً ایشان فقیه برجستهای بود امّا در عرفان نظری [هم] ایشان یک مجتهد به تمام معنا و صاحبنظر [بود].
در زمینهی مسائلی که ارتباط مستقیمی با دین ندارد، مثل علوم طبیعی و مانند آن که مستقیماً ارتباطی با زیربنای فکریِ دینی ندارد، جهتگیری اینها را هم حوزه بایستی معیّن کند؛ یعنی جهتگیری حرکت علمی را حوزهها باید معیّن کنند، چون این کارِ دین است؛ دین است که به علم جهت میدهد. علم میتواند در خدمت بشر باشد، میتواند علیه بشر باشد؛ میتواند در خدمت عدالت باشد، میتواند در خدمت ظالمین و مستکبرانِ طواغیتِ عالم باشد؛ کمااینکه الان هست. این جهت دادن به علم هم به عهدهی حوزه است.
یک نکته راجع به «درس خواندن» عرض میکنم: درس را جدّی بگیرید؛ درس فقه را جدّی بگیرید. ببینید! عالِم دین میخواهد معارف اسلامی را به دست بیاورد؛ از کجا؟ از کتاب و سنّت و عقل؛ این است دیگر؛ بخشیاش مربوط به عقل است، بخشیاش هم مربوط به کتاب و سنّت و نقل است؛ خب باید بداند که چه جوری باید به دست بیاورد؛ این همان اجتهاد است. اجتهاد یعنی چگونگی استفادهی این معارف از منابعش؛ یعنی متُدِ -به تعبیر فرنگی که بنده اصرار دارم [استفاده] نکنم امّا اینجا ناچارم- استفادهی حقایق و معارف از منابعش؛ این اجتهاد است. خب این اجتهاد را اگر بخواهد انسان دارا بشود، باید تمرین کند، باید کار کند. این درس فقهی که شما میخوانید ولو طهارت باشد -حالا بعضی از طلبهها میگویند: «آقا، چرا همیشه طهارت و صلات و مانند اینها؟»- فرقی نمیکند؛ آن چیزی که به شما این شیوهی استنباط را یاد بدهد، مورد نیاز شما است. [این] گاهی در یک مسئلهی مربوط به طهارت است، گاهی در مسئلهی مربوط به صلات است، گاهی مسئلهی مربوط به بحث معاملات و اجاره و مانند اینها است؛ شما باید بدانید چه جوری استنباط کنید. اگر این طریقهی استنباط را یاد گرفتید، آن وقت ارزشهای اخلاقی را هم درست از کتاب و سنّت استنباط میکنید؛ [نه] مثل بعضی از نیمهسوادها -حالا احترامشان کنیم، نگوییم بیسواد؛ نیمهسواد- که یک چیزی یا چهار کلمهای یاد گرفتهاند، راجع به مسائل دینی اظهار نظر میکنند، به یک آیه هم گاهی استناد میکنند؛ خب معنای این آیه این نیست؛ این به خاطر ضعف در فهم آیه و استنباط از آیه است، و به خاطر همین است که اجتهاد وجود ندارد. پس درس خواندن برای مجتهد شدن لازم است؛ البتّه من نمیگویم همه باید مجتهد بشوند -در واقع یک واجب کفائی است- یک عدّه هم ممکن است نیاز به مجتهد شدن نداشته باشند، امّا برای فراگیری معارف اسلامی اجتهاد لازم است. این یک نکته که درس را باید خوب خواند. طلبهی روشنفکر امروزی حق ندارد بگوید که «آقا، ول کن این حرفها را، [این] درسها را»؛ نه، باید درس خواند؛ بیمایه [فطیر است]. زمان مبارزات که ما مثلاً مکاسب میگفتیم، کفایه میگفتیم، بعضی از طلبههای پُرشور داغ دُور و بَر ما بودند در مشهد که واقعاً هم مبارزه میکردند، [امّا] گاهی میشنفتم میگویند «آقا، این چیست؟»؛ من به آنها میگفتم اگر [این بحثها را] نکنید، بعد نمیتوانید به درد نظام اسلامی بخورید، نمیتوانید استفاده کنید، نمیتوانید به مردم چیزی یاد بدهید. این است که درس خواندن، یک مسئله است.
یک مسئله این است که در حوزه ممکن است در مسائل گوناگون اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ در مسائل علمی که اختلاف نظر هست، در جهتگیریهای فکری که اختلاف نظر هست، در زمینههای سیاسی هم اختلاف نظر ممکن است باشد؛ این اشکال ندارد؛ اختلافات را باید مدیریّت کرد. مواظب باشید اختلاف نظرها به درگیری و تشنّج و ناخن زدن به چهرهی یکدیگر نینجامد!
در حوزه از یک طرف طلبههای جوان باید ادب را، اطاعت را نسبت به بزرگان حوزه، نسبت به مراجع تقلید حفظ کنند، همین طور که در همین منشور روحانیّت امام (رضوان الله علیه) همینها هست. آن بزرگان حوزه هم باید حلم را و تحمّل را نسبت به جوانها در نظر داشته باشند. از یک طرف حلم و تحمّل لازم است، از یک طرف هم ادب و اطاعت لازم است.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
میگویند تسلیم بشویم تا دشمن علیه ما موذیگری نکند؛ اینها نمیدانند که هزینهی تسلیم شدن بمراتب بیشتر از هزینهی مقاومت کردن و ایستادگی کردن است. بله، ایستادگی کردن ممکن است هزینهای داشته باشد، امّا دستاوردهای بسیار بزرگی دارد که صدها برابرِ آن هزینه برای ملّتها ارزش دارد؛ امّا تسلیم شدن در مقابل دشمن عنود و لجوج و خبیث، جز لگدمال شدن، جز ذلیل شدن، جز بیهویّت شدن هیچ اثری ندارد؛ این را بایستی همه بدانند. این قانون لایتخلّف پروردگار است که فرمود: فَلا تَهِنوا وَ تَدعوا اِلَی السَّلمِ وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ وَ اللهُ مَعَکُم وَ لَن یَتِرَکُم اَعمالَکُم؛(سورهی محمّد، آیهی ۳۵) سست نشوید، دعوت به سازش با دشمن نکنید، خدای متعال شما را برتر قرار داده است و برتر هستید «وَ لَن یَتِرَکُم» -یعنی «لَن یَنقُصَکُم»- خدای متعال برای شما کم نمیگذارد در مقابل مجاهدتی که انجام دادهاید، پاداش این مجاهدت را بهطور کامل به شما خواهد داد.
اتاق جنگ ایران کجاست؟
دوشنبهی هفتهی جاری، رهبر انقلاب دربارهی «اتاق جنگ آمریکا» علیه ایران صحبت کرده و فرمودند: «دشمنان ما فهمیدهاند و دانستهاند که در جنگ سخت نظامی طرْفی نخواهند بست... این را میدانند که اگر وارد درگیری و برخورد سخت و نظامی با ما بشوند، پایشان گیر میافتد. بله، به ما ضربه میزنند، امّا خودشان ممکن است چند برابر ضربه بخورند؛ این را فهمیدهاند... امروز آنچه مطرح است برای دشمنان ما، جنگ اقتصادی است. اتاق جنگ آمریکا علیه ما عبارت است از وزارت خزانهداری آمریکا که همان وزارت اقتصاد و داراییشان است؛ آنجا اتاق جنگ با ما است.»(۱۳۹۷/۰۲/۱۰)
البته رهبر انقلاب، اولین بار، یازده سال پیش (سال ۸۶)، عبارت «جنگ اقتصادی» را مطرح کردند. ایشان در ابتدای آن سال با اشاره به برنامههای دشمن برای ضربه زدن به جمهوری اسلامیایران عنوان کردند: «من برنامههای استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه میکنم: اول، جنگ روانی؛ دوم، جنگ اقتصادی و سوم، مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی.»(۱۳۸۶/۰۱/۰۱) چهار سال بعد، در سال ۱۳۹۰ نیز دراینباره چنین فرمودند: «همهی شواهد نشاندهندهی این است که دشمن امروز بر روی چند نقطه، تکیهی اساسی دارد. از واضحترینهایش انسان شروع کند، یکی مسئلهی اقتصاد است... به زانو درآوردن کشور از لحاظ اقتصاد، عقب راندن و پس راندن کشور در زمینهی اقتصاد که منتهی بشود به فلج پایههای اقتصادی.»(۱۳۹۰/۰۳/۰۸) دو سال بعد از آن نیز، «سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی» را با هدف جلوگیری از حملات اقتصادی دشمن، به دستگاههای دولتی و حکومتی ابلاغ فرمودند. بعدتر، پیشنهاد تأسیس ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی دردولت، بهمنظور اجرایی شدن سازوکارهای آن را نیز مطرح کردند.
اتاق عملیات جنگ اقتصادی آمریکا
دراین بین، آمریکاییها برای آنکه بتوانند در «جنگ اقتصادی» دست برتر را به همراه داشته و سازوکارهای اجرایی آن را پیاده کنند، نیاز به یک "اتاق عملیات جنگ اقتصادی" داشتند. این اتاق جنگ از سه نهاد مهم تشکیل شده است. اولین نهاد که مهمترین آن هست و نقش فرماندهی در جنگ اقتصادی را ایفا میکند، "وزارت خزانهداری آمریکا" است. مأموریت اصلی این بخش، شکلدهی ساختار تحریمهای بانکی و غیربانکی، حفظ ساختار مذکور، اعمال تحریمهای اقتصادی و در نهایت تنبیه افراد و نهادهایی است که از این تحریمها تخلف میکنند. هدف اصلی وزارت خزانهداری، ایجاد فضای ناامن اقتصادی برای افراد و نهادهای هدف است. همانطور که دیوید کوهن (یکی از مؤثرترین چهرههای وزارت خزانهداری در زمان اوباما که معمار اصلی تحریمهای ایران است) گفته است: "ما فضا را برای بازیگران نامشروع (دولتها، تروریستها یا مجرمان) بسیار سخت کردهایم که خودشان را در اقتصاد مشروع پنهان کنند. این دلیلی است که شفافیت مالی (ساخت، حفاظت و تقویت آن) هستهی اصلی مأموریت وزارت خزانهداری است."
نهاد مهم دیگر در اتاق فرماندهی جنگ اقتصادی، "وزارت خارجهی آمریکا" است. مأموریت اصلی این نهاد همراه کردن بازیگران مهم خارجی در اعمال تحریمها علیه ایران است. مسئولان وزارت خزانهداری از اصطلاح "دیپلماسی مالی" برای تبیین این وضعیت استفاده کردند؛ چراکه بخشی از اقدامات وزارت خزانهداری و وزارت خارجهی آمریکا سفر به کشورهای مختلف طرف تجاری ایران و توجیه آنها برای همراه شدن در اعمال تحریمها بوده و هست. برای مشخص شدن ابعاد این موضوع، خوب است به گزارش بازوی نظارتی کنگرهی آمریکا اشاره کرد. این گزارش که در سال ۲۰۱۳ تهیه شده است، بیان میکند که وزارت خزانهداری با همکاری وزارت خارجهی آمریکا در مدت دو سال، ۱۴۵ مؤسسهی مالی را در شصت کشور جهان دربارهی تحریم ایران توجیه کردند و بهطور ویژه به کشورهایی مانند امارات متحدهی عربی، که نقش مهمی در تعاملات اقتصادی ایران دارد، سفر کرده و نظام مالی آن را برای اجرای تحریمها توجیه کرده است. نهاد دیگر درگیر جنگ اقتصادی علیه ایران، سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) است. این نهاد تمرکز اصلیاش بر کشف روشهای پیچیدهی دور زدن تحریم است. اطلاعاتی که از طرق جاسوسی و امنیتی به دست میآید، در اختیار وزارت خزانهداری قرار میگیرد تا توسط آن بررسی شود و برخوردهای لازم صورت گیرد.
اتاق عملیات جنگ اقتصادی ما کجاست؟
اما متأسفانه با همهی توصیههایی که رهبرانقلاب در این زمینه داشتند، و با همهی اقداماتی که اتاق جنگ آمریکا علیه ایران انجام داد، آرایش اقتصادی کشور تغییر خاصی نسبتبه گذشته نکرد. انتظار این بود که با توجه به جنگ اقتصادی، اقدامات مهمی در راستای کاهش وابستگی به نظام اقتصادی جهان در ایران صورت گیرد که این مهم صورت نپذیرفت. حتی اقدامات پدافندی در مقابله با تحریمها بهکندی و در بیشتر موارد بعد از مشاهده شدن آثار تحریمها صورت میپذیرفت. منظور از اقدامات پدافندی، کارهایی مانند کاهش استفاده از شبکة سوئیفت، یا پیگیری پیمانهای پولی دوجانبه است که میتواند تا حد بسیار زیادی ضربهپذیری نظام بانکی ایران را نسبتبه تحریمها کاهش دهد. پیمان پولی هم هزینهی اعمال تحریم را برای آمریکا افزایش میدهد و هم قدرت رصد و اشراف آن را به چالش میکشد.
با توضیحات فوق، واضح است که جنگ اقتصادی، یک واقعیت انکارنشدنی است و دشمن در حال طراحی و اجرای برنامههای مستمر برای افزایش فشار اقتصادی علیه ایران است تا بتواند مسائل باقیماندهی خودش را با ایران حل کند. بنابراین در جنگ اقتصادی باید متناسب با جنگ، آرایش اقتصاد را شکل داد. اما متأسفانه در اقتصاد کشور آرایش جنگی وجود ندارد. باید همهی مسئولین و نخبگان کشور به این باور برسند که ریشهی اصلی آسیبپذیری ما در جنگ اقتصادی، درونی است و تنها با تکیه به درون مرتفع میشود. کشوری که استعداد ساخت تجهیزات پیشرفته و بسیار پیچیدهی نظامیو هستهای دارد، بهراحتی میتواند مشکلات اقتصادی را حل کند. تنها نیاز به اراده و تمرکز بر ظرفیتهای داخلی است.
سخن هفته نشریهی خط حزبالله
بهمناسبت روز درختکاری و هفته منابع طبیعی، رهبر معظم انقلاب اسلامی دو اصله نهال میوه غرس کردند.
دیدگاه ایشان درسال 1396 : با اشاره به اهمیت و برکات گیاهان، جنگلها و مراتع در حفظ هوا و آب، زیبا و تماشایی کردن فضای زندگی و تولید محصولات مفید برای بشر، خطاب به مسئولان تأکید کردند: مسئولان باید مانع از بین رفتن درختان موجود در شهرها شوند.-به جدی گرفتن مسئله آبخیزداری در خصوص کاشت درخت و فضای سبز توصیه کردند و گفتند: اجرای این سیاست میتواند از عواملی باشد که مانع بروز ریزگردها و سیلابها شود.
1395: مسئلهی فضای سبز و درخت و سبزه و مراتع و جنگلها و پوشش گیاهی زمین، در کشور ما خیلی مهم است. [و] در کشور ما، از بعضی از کشورهای دیگر هم مهمتر است؛ زیرا کشور ما، یک کشوری است که دارای کویر است و کمآب است و تنوّعهای اقلیمی در آن جوری است که ما زیاد احتیاج داریم به اینکه پوشش گیاهیمان را حفظ کنیم. مسئولینی که کار جنگلها مربوط به آنها است یا کار مراتع مربوط به آنها است یا کار زمینهای کشاورزی مربوط به آنها است، باید خیلی کار خودشان را اهمّیّت بدهند و برای حفظ این ثروت عظیم ملّی و موهبت الهی که در اختیار مردم است و در این کشور است، کار کنند.و موهبت الهی است، باید اینها را قدر دانست، نگذارند [از بین برود]؛ آنطوری که به من گزارش دادند، شنیدم جنگلهای ایران -بخصوص جنگلهای شمال- جزو کمیابترین نوع جنگلهای دنیا است؛ امروز در بسیاری از کشورهای دنیا که جنگل دارند، جنگل از این نوعی -که ما در شمال از آن برخوردار هستیم- وجود ندارد؛ خب، اینها را باید حفظ کرد، اینها خیلی با ارزش است. یک عدّه سوداگر و دنبال سود مادّی، فکر منافع ملّی را نمیکنند، به جان این مراتع یا جنگلها یا بقیّهی ثروتهای طبیعیِ اینچنینی میافتند و [فقط] سود خودشان را در نظر میگیرند.
1394 : روز درختکاری برای کشور یک روز با برکتی است؛ برای اینکه گیاه و درخت، مایهی برکت زندگی بشر است؛ منتها ما باید قدر اینها را بدانیم؛ اینکه مثلاً بنده یک نهال اینجا غرس کنم و مثلاً چند هزار نهال غرس بشود، [امّا] از آن طرف به جنگلهای ما تهاجم بشود یا به باغهای قدیمی ما تهاجم بشود، این خلاف مصلحت است. من میشنوم گاهی اوقات که این گونههای قدیمی بومی اصیل ایرانی که در جنگلهای ما بوده، بتدریج دارد کم میشود؛ بیم این هست که بعضی از این گونههای اصیل ایرانی جنگلهای ما اصلاً از بین بروند؛ لذاست که بایست حفاظت کرد، حراست کرد.
خب اینکه مردم عادت کنند درخت بکارند این کار خیلی خوبی است امّا هم مردم و هم مسئولین عادت کنند که این فضای سبز را -بخصوص جنگلها را، بخصوص مراتع را- انشاءالله حفظ کنند؛ اینها جزو وظایف ما است. البتّه حرف میزنند آقایان و غیر آقایان، صحبت زیاد میکنند، منتها حرفِ تنها کافی نیست، عمل لازم است و به جای زیاد گفتن باید زیاد عمل کرد.
حضرت آیتالله خامنهای:«اینجور نیست که مرد در خانواده وظیفه و مسئولیت و نقشی نداشته باشد. مردهای بیخیال، مردهای بیعاطفه، مردهای عیاش، مردهای قدرنشناس زحمات زن خانه، اینها به محیط خانه لطمه میزنند. مرد باید قدردان باشد». ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
ما در دوران مبارزه و بعد از دوران مبارزه، دوران پیروزی انقلاب، آزمایش کردیم؛ مردانی که همسران همراه داشتند، هم در مبارزه توانستند پایدار بمانند، هم بعد از انقلاب توانستند خط درست را ادامه بدهند. البته عکسش هم بود. من گاهی به این دخترها و پسرهائی که میآمدند خطبهی عقدشان را میخواندم - آن وقتهائی که میخواندم؛ حالا که توفیق ندارم - میگفتم خیلی از خانمها هستند که شوهرهاشان را اهل بهشت میکنند؛ خیلی خانمها هم هستند که شوهرانشان را اهل جهنم میکنند؛ دست آنهاست. البته مردها هم عیناً همین نقش را دارند. در باب خانواده، نقش مردها را هم بایستی نادیده نگرفت. بنابراین نقش همسری، یک نقش بسیار مهمی است. بعد هم نقش مادری است؛
حضرت آیتالله خامنهای:«خانمها، سربازان انقلاب بودند و این به معنای واقعی کلمه است و من به عنوان یک مبالغه نمیگویم. اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و به آن باور نداشتند، مطمئناً این انقلاب واقع نمیشد.» ۱۳۶۸/۱۰/۲۶