شهید «سید اسدالله لاجوردی» یکی از مبارزین صادق نهضت امام خمینی (رحمهالله) بود که سالها در مسیر مبارزات برای پیروزی انقلاب اسلامی رنجها و فشارهای گوناگون ساواک و عوامل رژیم پهلوی را تحمل نموده بود.
یکی از ویژگیهای بارز این شهید، شناخت دقیقش از جریانات گوناگون فکری و سیاسی کشور بود؛ لاجوردی با بینش و معرفت دینی و قرآنی عمیقِ خود و با همراه داشتن تجارب غنیِ مبارزاتی، بصیرتی عمیق نسبت به جریانات گوناگون سکولار و التقاطی داشت. او در ایامی که در زندان رژیم ستمشاهی پهلوی بود از نزدیک با سران گروهک مجاهدین خلق (منافقین) برخورد و بحث داشت و شناخت دقیقی از خط نفاق بهدست آورده بود.
شهید لاجوردی سالها در مسیر تحقق حق و عدالت مبارزه کرد؛ پیش از انقلاب در مبارزه با رژیم پهلوی و پس از انقلاب در مقابله با فتنهگرانِ منافق و تروریستهای جلاد و آدمکش. اجرِ عمری مبارزه و مجاهدت مؤمنانه، مخلصانه و صادقانهی او نیز چیزی جز شهادت نبود. سرانجام سید اسدالله لاجوردی در روز ۱ شهریور ماه ۱۳۷۷ در حالی که بدون هرگونه محافظ و... بر سر کار خود در بازار تهران حاضر شده بود توسط تیمی از منافقین ترور شد و به شهادت رسید.
اینک و در حالی که دشمنان در پی آن هستند که با دروغگویی و «تحریفِ تاریخ»، جایِ «جلاد» و «شهید» را عوض کنند و رهبری نسبت به این توطئهی دشمن هشدار میدهند، وظیفهای سنگین و مضاعف برای معرفی و شناساندن بیش از پیش ابعاد شخصیتی، مجاهدتها و فداکاریهای شهید لاجوردی و امثالهم بر عهدهی همگان است.
http://farsi.khamenei.ir
اظهار نفرت و بیزاری از زهدِ ریایی و عبادات مقبولیت زا:
*حافظ:
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
*امام(س):
جامۀ زهد دریدم رهم از دامِ بلا باز رستم ز پی دیدن یار آمده ام
(دیوان امام، ص 130)
http://www.imam-khomeini.ir
1. خستگی از درس و بحث های مدرسه ای و آگاهی از بی حاصلی آن ها:
حافظ:
بشوی اوراق اگر هم درس مایی که علم عشق در دفتر نباشد
امام(س):
درِ میخانه گشایید به رویم شب و روز که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
(دیوان امام، ص 135)
این پذیرفته نیست که ما [مسئولین] جهتی را انتخاب کنیم که نقطهی مقابلِ جهت امیرالمؤمنین باشد. او به سمت سختگیریِ بر خود میرفت، حال هدف مسؤول عالیِ دولتی و حکومتی ما از قبول مسؤولیت و مأموریت، عمران و آباد کردن دنیای خود باشد؟ این نمیسازد و ممکن نیست. من در سال گذشته هم در چنین ایامی عرض کردم، پذیرفته نیست که مأمور عالیرتبهی نظام جمهوری اسلامی، مثل بقیهی کاسبیها، مسؤولیت خود را یک کاسبی حساب کند. مسؤولیتهای والا در نظام جمهوری اسلامی، کاسبی و سرمایه نیست که انسان برای ادارهی دنیای خود به دنبال آن برود. مسؤول نظام جمهوری اسلامی حق ندارد به اعیان و اشراف و پولدارها نگاه کند و زندگی خود را با آنها بسنجد؛ حق ندارد خود را با نظایر و اشباه خود در حکومتهای طاغوتی بسنجد. آری؛ در دستگاههای طاغوتی، یک وزیر، یک مدیر کل و یک رئیس، از زندگیهای آنچنانی برخوردارند؛ ما هم امروز بیاییم و خود را با آنها بسنجیم و بگوییم ما هم وزیر و مدیریم!؟ نه؛ در نظام اسلامی اینگونه نیست. در نظام اسلامی، این مأموریت، طعمه نیست؛ یک مسؤولیت و یک خدمت و یک وظیفه بر گردن انسان است. امیرالمؤمنین این را تعلیم میدهد.
در یک جا به ابنعباس نوشت: «فلایکن حظّک فی ولایتک مالا تستفیده و لا غیظا تشتفیه». بهرهای که میخواهی از حکومت و استانداری خود در آن منطقهای که تو را فرستادهایم، ببری، این نباشد که مالی به دست آوری و یا خشمی را علیه کسی فرو بنشانی - فرضاً از قدرت، علیه فلان کس یا فلان جمع یا فلان قشری که با آنها بدیم، استفاده کنیم. چنین چیزی جایز نیست - «ولکن اماتة باطل و احیاء حقّ»؛(۱) اما حظّ تو از این حکومت باید این باشد که باطلی را نابود کنی، یا حقّی را زنده و برپا داری.
کسی خدمت امیرالمؤمنین آمد و از او پولی میخواست؛ حضرت فرمود: «هذا المال لیس لی و لا لک»؛ این مال، نه متعلّق به من است، نه مال توست؛ این بیتالمال متعلّق به مردم است. «و انّما هو فیءٌ للمسلمین و جلب اسیافهم فان شرکتهم فی حربهم»؛ تو هم اگر در فتوحات اسلامی شرکت داشته باشی، سهم خودت را داری. «کان لک مثل حظّهم والّا فجناة ایدیهم لاتکون لغیر افواههم»؛(۲) چیزی که مردم با دسترنج خود به دست آوردهاند، متعلق به خودشان است. این منطق امیرالمؤمنین در برخورد با چنین درخواستهایی است.
۱۳۸۰/۰۹/۱۶ ،بیانات در خطبههای نماز جمعه ۲۱ رمضان،کارگزاران نظام, بیتالمال مسلمین،)
نهجالبلاغه232
بشر در آن روز[عصر پیامبر اکرم ص] از لحاظ اخلاقی، از همیشهی گذشته، منحطتر، یا اگر نخواهیم این نسبت را بیان کنیم، باید بگوییم: در اوجِ انحطاط بود. همین بشرِ برخوردار از علم و دانش، بهشدّت اسیر تعصّبات، اسیر خرافات، اسیر خودخواهیها، اسیر ظلم و ستم و اسیر دستگاههای حکومتهای مردمکُش و ضدّبشری بود. چنین وضعی در دنیا حاکم بود. کسی اگر تاریخ را ملاحظه کند، خواهد دید که در آن دوران، همهی بشریّت اسیر بودند. همانطور که در کلام امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام است که «فی فتن داستهم بأخفافها و وطئتهم باظلافها و قامت علی سنابکها. » در نهایت فتنه و فشار و مشکلات و برادرکشی. بشر زندگی تلخی را میگذرانید. «نومهم سهود.» در همین خطبه، امیرالمؤمنین میفرماید: «خواب راحت به چشم مردم نمیآمد.»
((۱)۱۳۷۲/۰۶/۱۴بیانات در دیدار کارگزاران نظام و میهمانان کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی نهجالبلاغه)
إِيّاكَ نَعبُدُ وَإِيّاكَ نَستَعينُ﴿۵﴾
(پروردگارا!) تنها تو را میپرستیم؛ و تنها از تو یاری میجوییم.
به اعتقاد من، مهمترین و تعیینکنندهترین راز موفقیت او(امام خمینی (ره))، همان اخلاص و توجه و اتصال به خدا بود. ایشان توانست معنای «ایّاک نستعین»(۱) را در عمل خود مجسم کند و به منبع لایزال قدرت الهی متصل شود.وقتی یک انسان کوچک و ضعیف و ظرف محدودی، خودش را به اقیانوس بیپایانی وصل میکند، دیگر هیچ عاملی وجود ندارد که بتواند بر او فایق آید.
(بیانات در مراسم بیعت اعضای شورای نگهبان ۱۳۶۸/۰۳/۲۱)